مقاله

 

 

تاریخ انتشار:17.04.2015

جائی که نفت و جغرافیای سیاسی ترکیب می شوند

نوشته: مهدی داریوش ناظم روعایا

برگردان: آمادور نویدی


همه چیز درباره جنگ علیه یمن در پرده ابهام است. در پشت پرده ابهام داستان جغرافیای سیاسی و سیاست نفتی پنهان شده که هدفش کنترل تنگه باب المندب و خلیج عدن است.

آل سعود و یک ائتلاف نظامی که شامل اغلب حکومت های پادشاهی نادرست است ادعا می کنند که بمباران یمن وسیله ای جهت نجات مردم یمن و انتقال آنان به سوی دمکراسی است. در این وارونه گویی آن چه که نباید از دید ناظران پنهان بماند آن است که ائتلاف به رهبری سعودی- از جمله پادشاهی مراکش٬ امارات متحده عربی٬ پادشاهی بحرین٬ پادشاهی اردن هاشمی ٬ قطر٬ پاکستان٬ مصر٬ سودان٬ و خود عربستان سعودی – شامل مخلوطی از دیکتاتورهای خانوادگی ناسالم عقب افتاده و دولت های فاسدی است که اساسا در تضاد با دمکراسی هستند.

به همان اندازه مهم است توجه شود که٬ جنگ به رهبری سعودی علیه یمن اقدامی جنایتکارانه است. حمله نظامی به یمن توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد مجاز نشده است. و پادشاهی عربستان سعودی تحت ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد٬ نمی تواند عملیات بمباران خود را توجیه کند٬ برای این که یمن و انصارالله (جنبیش حوثی) هیچ تهدید جنگی علیه ریاض نبوده و هرگز هیچ قصد اشتعال جنگ را در شبه جزیره عربستان نداشته است. بنابراین جنگ پادشاهی سعودی علیه یمن مطلقا نقض منشور سازمان ملل متحد و قوانین بین المللی است.

حوثی ها هرگز نخواسته اند عربستان سعودی را خشمگین کنند٬ چه رسد به این که جنگی علیه این پادشاهی راه بیندازند. چند روز قبل از جنگ به رهبری سعودی علیه یمن٬ حوثی ها بطور پنهانی نماینده ای را برای ایجاد تفاهم با سعودی ها به ریاض فرستادند تا آن ها را آرام کنند.

واشنگتن و متحدان او٬ از جمله انگلیس٬ بجای مخالفت با جنگ غیرقانونی علیه یمن٬ از بمباران غیر قانونی نیروی هوایی سلطنتی٬ که عمداً با بمباران زیرساخت های غیرنظامی٬ از جمله اردوگاه های پناهگاهندگان و مدارس کودکان  مرتکب جنایت جنگی شده اند٬ حمایت سیاسی کردند.

این تصادفی نیست که اغلب قربانیان در یمن غیر نظامیان هستند. این بخشی از استراتژی سعودی در ایجاد برتری نظامی سریع است٬ که در فرهنگ عامیانه به آن «شوک و ترس» می گویند. آیا این واژه به گوش شما آشنا نیست؟ این یک استراتژی است که درست ازکتاب راهنمای عمو سام گرفته شده که به منظور تضعیف روحیه مقاومت و جهت ترساندن حریف به تسلیم شدن است.



دستان خونین نه چندان پنهان پنتاگون


آمریکا و بدون شک چندین متحدان ناتویی اش که مشتاق آشکار شدن نقش خود در یک جنگ غیرقانونی علیه کشور مستقل دیگری نیستند٬ تصمیم گرفته اند که حضورشان در حمله به یمن علنی نباشند. به همین جهت واشنگتن تصمیم گرفت که علناً خود را فقط به عنوان ارائه دهنده حمایت اطلاعاتی و لجستیکی در جنگ سعودی علیه یمن نشان دهد.

با این حال٬ جنگ علیه یمن٬ بدون آمریکا امکان پذیر نیست. نه فقط کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس با فراهم کردن سخت افزار نظامی به عربستان سعودی٬ بلکه هم چنین با دادن بمب جهت حمله٬ کمک در سوخت رسانی هواپیماهای جنگی عربستان٬ ارائه اطلاعات و لجستیکی از پادشاهی حمایت می کنند.

آیا این به معنی عدم دخالت است؟ آیا آمریکا واقعا در جنگ یمن یک جنگ طلب نیست؟

تاریخ – و هر تاریخ بسیار اخیر در آن نیز- خود را در یمن تکرار می کند.

ناظران باید بیاد بیاورند که چگونه در سال ۲۰۱۱ واشنگتن ادعا کرد که نمی خواهد به جنگ با جمهوری عربی لیبی برود. آمریکا علنا اجازه داد که انگلیس و فرانسه در جنگ ناتو علیه تریپولی رهبری را در دست بگیرند٬ در حالی که پنتاگون در واقع نیروی اصلی پشت جنگ بود. بارک اوباما رئیس جمهور آمریکا این را استراتژی «رهبری از پشت» نامید .



استراتژی آمریکا در یمن چندان فرق زیادی با جنگ ناتو علیه لیبی ندارد. برای آمریکا نوع دیگری از عبا و خنجر است (خنجر را زیر عبا پنهان کرده تا ضربه بزند- م )٬ و نمی خواهد به عنوان کسی دیده شود که در پشت تجاوز به یمن و نقض قوانین بین المللی است.

سعودی ها هرگز بدون نشان دادن چراغ سبز یا کمک واشنگتن جرأت حمله به یمن را ندارند. پنتاگون حتی اهدافی را که در یمن باید بمباران شوند برای پادشاهی انتخاب می کند. وال استریت ژورنال اتفاقی گزارش داد وقتی که جنگ شروع شد٬ «طراحان نظامی آمریکائی با استفاده از تغذیه اطلاعاتی زنده پروازهای هوائی نظارتی بر یمن جهت تصمیم عربستان سعودی که چه چیزی و چه جائی را بمباران کنند کمک می کنند». سخن گوی زن شورای امنیت ملی برنادیت میهان٬ حتی ذکر کرد که آمریکا «یک سلول برنامه ریزی مشترک با عربستان سعودی جهت هم آهنگ کردن» حملات علیه یمن تأسیس کرده است .

به همین دلیل است وقتی که عربستان سعودی از واشنگتن به عنوان سکوئی جهت اعلام راه اندازی جنگ خود علیه یمن استفاده می کند نباید باعث شگفتی شود. آسوشیتد پرس حتی متوجه انتخاب تریبون عجیب و غریب پادشاهی شد. آسوشیتد پرس در ۲۵ مارس ۲۰۱۵ گزارش داد که٬ «در یک صحنه جالب غیر معمولی٬ سفیر عربستان سعودی در آمریکا در یک کنفرانس خبری در واشنگتن عملیات نادر نظامی کشورش را نیم ساعت پس از آغاز بمباران یمن اعلام کرد»


استاندارهای دوگانه: میدان اروپا را در اکراین بیاد دارید؟


استاندارد های زشت و دوگانه٬ یکی پس از یکی دیگری آشکار می شوند. در حالی که آل سعود استدلال می کند که جهت بازگرداندن عبد رباه منصور ال هادی در یمن مداخله نظامی کرده است٬ و ریاض ادعا می کند که او رئیس جمهور قانونی یمن است٬ برای جنگ علیه سوریه جهت سرنگونی دولت بشار اسد با آمریکا اصرار می ورزد.

واکنش واشنگتن حتی بیشتر یکطرفه قضاوت می کند. وقتی که میدان اروپا در کیف در جریان بود و رئیس جمهور اکراین ویکتور یانوکویچ در سال ۲۰۱۴ مجبور به فرار شد٬ آمریکا و متحدانش ادعا کردند که یانوکویچ به دلیل فرار از اکراین٬ تمام مشروعیت خود را از دست داده است. حتی بتازگی در فوریه ۲۰۱۵ ٬ مقامات آمریکائی استدلال خود را حفظ کرده اند. سخن گوی زن امور خارجه آمریکا٬ جنیفر ساکی٬ به خبرنگاران در یک نشست خبری گفت٬ «خوب٬ اجازه دهید همه حافظه خود را با حقایق تازه کنیم. رئیس جمهور- رئیس جمهور قبلی یانوکویچ با فرار از کیف در زمان بحران سیاسی از مسئولیت خود استعفا داد »

خوب٬ آقای ال هادی نیز از کشور خود فرار کرد. با این وجود٬ همان واحد اندازه گیری که در اکراین مورد استفاده قرار گرفت برای ارزیابی مشروعیت ال هادی به کار گرفته نمی شود. واشنگتن برخلاف موضع خود در مورد اکراین٬ ادعا می کند که ال هادی هنوز رهبر قانونی یمن است.

آمریکا حتی در حالی که وزارت خارجه آمریکا ادعا می کند سودان یک دولت حامی تروریست است٬ حاضر به کنار گذاشتن اختلافات خود و همکاری با سودان شد٬ تا یمن را با بمباران به پذیرش بازگشت ال هادی مجبور سازد.

مبنای این همه مواضع ضد و نقیض واقعا نشانگر مناقع آمریکا و ماکیاولیسم است. این هیچ ربطی به مشروعیت٬ دمکراسی٬ یا حقوق بشر ندارد.

(عدم) مشروعیت ال هادی


در حالی که برخی تشابهات بین دو رئیس جمهور وجود دارد٬ اما تفاوت های کلیدی بین اکراین و یمن موجود است. این تفاوت های کلیدی٬ یانوکویچ و ال هادی را از هم جدا کرده و یانوکویچ را قانونی و ال هادی را غیرقانونی می سازد.

اولا٬ برخلاف یانوکویچ٬ ال هادی از مقام خود استعفا داد. با این حال٬ بخاطر جر و بحث٬ ما روی این مکث نمی کنیم. نکات بسیار مهمی برای ارزیابی مشروعیت ال هادی وجود دارد.

برخلاف یانوکویچ٬ زمان زمامداری ریاست جمهوری ال هادی در واقع پایان یافته بود. در حالی که رئیس جمهور یاکونویچ توسط مردم اکراین برای زمامداری ریاست جمهوری انتخاب شده بود٬ زمامداری رئیس جمهور ال هادی از طریق یک روند اداری تمدید شده بود. طبق گفته رویترز: در تاریخ ۲۱ ژانویه ۲۰۱۴ ٬«جناح سیاسی یمن مدت زمامداری رئیس جمهور را تا یکسال تمدید کرد». ال هادی را فقط در دفتر برای اجرای اصلاحات در دفتر ریاست جمهوری نگه داشته بودند٬ و این معیار مشروعیت او ست .

بر اساس گفته بالا٬ باید به خاطر داشته باشیم که ال هادی به عنوان یک چهره انتقالی انتخاب شده بود. او برای آوردن دمکراسی رئیس جمهور یمن شد و بدین منظور مدت زمامداری ریاست جمهوری او در سال ۲۰۱۴ تمدید شد. در عوض٬ ال هادی پای خود را بر روی اصلاحات دمکراتیک گذاشت – پایه اساسی جهت مشروعیت خود – که قرار بود باصطلاح در یمن نهادینه سازد. او از دستور کارش جهت اشتراک قدرت و بهره مند کردن جناح های سیاسی گوناگون یمن خود دادری کرد.

رئیس جمهور ال هادی در واقع سعی کرد تا تمرکز قدرت را در دست خود داشته باشد در حالی که از طریق تقسیم بندی غیرعادلانه ترسیم مناطق اداری یمن جهت تضعیف جناح های دیگر یمن٬ از جمله حوثی ها٬ کار می کرد.


سیاست دلار و تنگه باب المندب: جنگی دیگر جهت کنترل نفت؟


اهمیت جغرافیای سیاسی یمن بشدت در معادله سنگین شده است. این جنگ به همان اندازه درباره نفت است که درباره برتری سعودی و اهداف آل سعود برای دست نشانده ساختن دولت یمن است. در کنار جیبوتی٬ یمن بخشی مهم از گلوگاه دریایی را تشکیل می دهد٬ که آن را تنگه باب المندب (هم چنین دروازه اشک/اضطراب) خوانده اند٬ که خلیج عدن اقیانوس هند و دریای سرخ را به هم متصل می کند.

این اغراق نیست که تنگه باب المندب یکی از شریان های جهانی خوانده می شود. این تنگه به عنوان یک گلوگاه دریائی٬ باندازه کانال سوئز مصر مهم است – که دریای مدیترانه را به دریای سرخ وصل می کند – و تنگه هرمز را در خلیج فارس٬ برای این که باب المندب مشرف به یکی از استراتژیک ترین و مهمترین دالان های جهانی جهت حمل و نقل انرژی و تجارت دریائی است.

جلوگیری از آمریکا و رقبای سعودی از بدست گرفتن پایگاه استراتژیک در تنگه باب المندب و خلیج عدن یکی از اهداف مهم جنگ علیه یمن است. آمریکا و آل سعود کنترل تنگه باب المندب و خلیج عدن را به عنوان یک سناریوی مهم استراتژیک در درگیری با ایران می بینند٬ جایی که تهران تنگه هرمز را به محموله های نفت و حمل و نقل بین المللی ببندد. همان گونه که نیوبورک تایمز اشاره می کند٬«تقریبا تمام تجارت عربستان از طریق دریاست٬ و دسترسی مستقیم به دریای عرب وابستگی به خلیج فارس– و ترس از توانائی ایران جهت قطع مسیر تنگه هرمز را کاهش می دهد.». نفشه ب در این چنین سناریوئی برای پادشاهی شامل استفاده از عدن و دیگر بنادر یمن است.



حمایت از بالکانیزه کردن یمن با نظریه هایی که درباره تقسیم یمن از بهار عرب شناور شده٬ ناقوس را به صدا در می آورد. نیویورک تایمز به در سال ۲۰۱۳ ٬ پیشنهاد تصاحب و ضمیمه کردن جنوب یمن را به سعودی داد:«اعراب درباره ادغام بخشی از جنوب یمن با عربستان سعوی سر و صدا می کنند. اکثر اهالی جنوب همانند عربستان سعودی سنی هستند؛ بسیاری در پادشاهی فامیل و آشنا دارند. فقیرترین اعراب٬ یمنی ها می توانند از ثروت سعودی سود ببرند. در عوض٬ سعودی ها می توانند دسترسی به دریای عرب را جهت تجارت بدست آورند٬ و از وابستگی به خلیج فارس و ترس از کنترل واقعی ایران بر تنگه هرمز بکاهند.»

کنترل حوثی ها بر یمن٬ بهر حال٬ نقشه های آمریکا و سعودی ها را پیچیده و تیره و تار می کند.

تنگه باب المندب و کنترل گلوگاه های استراتژیک


همان گونه که دبیر کل حزب الله حسن نصرالله به درستی اشاره کرده است٬ حوثی ها و ارتش یمن قادر به بستن تنگه باب المندب هستند . یکی از دلائلی که سفیر سعودی در واشنگتن عادل ال جبیر تأکید داشت که حوثی ها نباید بر موشک های بالستیک٬ سخت افزار سنگین نظامی٬ و پایگاه های یمن کنترل داشته باشند بخاطر این است که آمریکا و عربستان سعودی می خواهند پتانسیل یمن را در بستن تنگه باب المندب خنثی کنند٬ بویژه اگر یمن باید با تهران به عنوان یکی متحدان ایران هماهنگ عمل کند. در این راستا٬ سعودی ها به انبارهای موشکی یمن حمله کرده اند. هدف از حملات هوائی شامل نه تنها جلوگیری از زرادخانه موشکی یمن جهت استفاده مقابله به مثل علیه هر گونه زور و اعمال نیروی سعودی است٬ بلکه هم چنین جلوگیری از قرار گرفتن آن ها در دولت یمن هم سو با تهران و یا دیگر رقیبان آمریکا ست.

علاوه براین٬ باید بخاطر داشته باشیم که کنترل یمن فقط برای تخفیف اثرات سناریویی که تنگه هرمز توسط تهران بسته شود مهم نیست. کنترل تنگه باب المندب هم چنین برای تنگ کردن حلقه طناب محاصره ایرانی ها و در صورت وقوع جنگ با ایران مهم است. همین سناریو را می توان درباره استراتژی آمریکا در اقیانوی هند علیه چینی ها استدلال کرد.

به عقب در سال ۲۰۱۱ برگردیم٬ وقتی که معاون نخست وزیر روسیه دمیتری روگوزین به عنوان نماینده مسکو در ناتو٬ در بروکسل خدمت می کرد٬ متوجه شد که واشنگتن نه فقط طرح گرفتن سوریه را به عنوان سرپل کشکرکشی جهت یک جنگ با ایران در نطر داشت٬ بلکه آمریکا و متحدان او بعدها برای کنترل یمن به عنوان گام بعدی در آماده کردن زمینه برای حمله به ایران تلاش خواهند کرد(۱۴). در آن زمان٬ ریانووستی(حال به اسپوتنیک تغئیر نام داده) گزارش کرد که«روگوزین با نطرات ابراز شده توسط برخی کارشناسان موافق بود که سوریه و سپس یمن می تواند گام های آخر ناتو به سوی راه اندازی حمله علیه ایران باشد.»

چرا نتانیاهو به کنگره آمریکا درباره یمن هشدار داد؟


گزارش هائی را باید خواند٬ درک کرد و در زمینه باب المندب نیز تجزیه و تحلیل نمود که اسرائیل را عضو مخفی ائتلاف به رهبری سعودی نمی داند که یمن را بمباران می کند. نگرانی ناگفته نتانیاهو آن است که یمن می تواند دسترسی اسرائیل را به اقیانوس هند قطع کند و بطور خاص٬ مانع آن توانائی اسرائیل شود که براحتی زیر دریائی های نوع دولفین خود را در سواحل ایرانیان در خلیج فارس مستقر سازد.


چه کسی چه کسی را تهدید می کند؟ طبق گزارش ساندی تایمز و منابع اسرائیلی٬ سه زیر دریائی اسرائیلی مجهز به سلاح هسته ای در نزدیکی آب های سواحل ایران تمام وقت منظر و آماده دستور از تل آویو برای بمباران ایران هستند. در بخشی٬ بدین دلیل نخست وزیر اسرائیل بنجامین نتانیاهو زمانی که در تاریخ ۴ مارس در کاپیتول هیلز صحبت کرد٬ در حال هشدار دادن درباره یمن و تنگه باب المندب در جاده کمربندی واشنگتن بود.


اسرائیل بدین جهت نگران یمن است که یک دولت مستقل یمنی می تواند زیردریائی های هسته ای اسرائیل را که به آسانی می توانند از دریای سرخ تا خلیج فارس جهت تهدید حمله به ایران مستقر شوند٬ مهار کند .

ایران و حوثی ها


درست مانند مورد اکراین٬ تمام مشکلات در یمن را نیز به گردن کشور نزدیک انداخته اند. در حالی روسیه٬ به عنوان مجموعه مشکلات در اکراین مقصر شناخته شده است٬ ایران هم برای جنگ سعودی علیه یمن متهم شده است.

سعودی ها به دروغ حوثی ها را به عنوان پروکسی/ نیابتی یا متحد ایران به تصویر می کشند٬ بدین دلیل که جنبش حوثی شامل زیدی ها٬ شیعه های (پنج امامی) هستند. حوثی ها٬ با این حال٬ از تهران مستقل هستنند و آژانسی به عنوان بازیگران سیاسی دارند؛ آن ها به هیچ بهانه ای پروکسی ایرانیان نیستند. ایمان مشترک حوثی ها و ایرانیان را٬ که عمدتاً جعفری شیعیان (دوازده امامی) هستند٬ به هم نزدیک نکرده است. سیاست آن چیزیست که آن ها را به هم نزدیک کرده است.

زبان فرقه ای که به دروغ یمن را به عنوان میدان نبرد بین مسلمانان شیعه و سنی به تصویر می کشد٬ اطلاع دروغ می دهد و جهت گمراهی مردم در باره سیاست های واقعی و تاریخ یمن طرح شده است. این نوع زبان فرقه ای وقتی که آل سعود از امامت شاه محمد ال بدر زیدی علیه جمهوری خواهان یا عبدالله صالح حمایت کرد٬ که خود او یک شیعه زیدی٬ و علیه حوثی هاست٬ هرگز بکار گرفته نشد.

دبیر کل حزب الله حسن نصرالله خیلی درست می گوید وقتی اشاره می کند که بازیکنان مختلف منطقه جهت کمک بسوی تهران می روند٬ چون عربستان سعودی یا به آن ها کمک نمی کند و یا آن ها را ازطریق سیاست های احمقانه خود درجهت ایران هل دهد. این دقیقاً درمورد حوثی ها صدق می کند. اگر برای سیاست های نادرست آمریکا وعربستان سعودی نبود٬ حوثی ها هرگز در اولین وهله به سوی ایران نمی رفتند.

حوثی ها هم چنین نمایندگانی به مسکو و پکن فرستادند تا بر تلاش های آمریکا و سعودی غلبه کرده تا آن ها را در سطح جهانی منزوی و ضعیف سازند.

آیا یمن به ویتنام عربستان سعودی تبدیل می شود؟


از لحاظ تاریخی٬ مداخله خارجی در یمن تا حد زیادی ثابت کرده است که به یک فاجعه تبدیل می شود. سرزمین یمن ناهموار و دارای جغرافیای داخلی مرتفع٬ که برای جنگ چریکی مناسب است. جمال عبدالناصر مصر در شمال یمن در طول جنگ داخلی سربازان زیادی را از دست داد که٬ برای قاهره یک ضرر بزرگی بود.

زمانی که ابن سعود در حال فتح عربستان بود٬ در یمن توسط شاه یحیی شکست خورد و متوقف شد.

در تاریخ اخیر در سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ ٬ وقتی که عربستان سعودی به یمن حمله کرد تا با حوثی ها بجنگد٬ بطور مؤثر دوباره در یمن شکست خورد. حوثی ها حتی توانستند شهرهای داخل عربستان سعودی را تسخیر کنند.

عملیات زمینی برای عربستان سعودی یک قدم زدن در پارک نخواهد بود. هرگونه حمله و اشغال یمن ثابت خواهد کرد که برای پادشاهی یک فاجعه می شود. ارتباطات قبیله ای پیچیده ای نیز بین جنوب عربستان سعودی و یمن وجود دارد. جعبه پاندورا در هرج و مرج می تواند مشتعل شود و منجر به شورش در داخل خود پادشاهی گردد.

بنظر می رسد که آل سعود از خطرات آگاه باشد. به همین دلیل است که به مصر و پاکستان برای اعزام سربازانشان فشار می آورد.

کسی باید به آل سعود بگوید که طبق گفته ژنرال چینی سون تزو٬ «بهترین جنگ آن جنگی است که هرگز جنگیده نشود.»

درباره نویسنده:

مهدی داریوش ناظم روعایا یک جامعه شناس٬ برنده جایزه نویسندگی و تحلیل گر جغرافیای سیاسی است. او نویسنده کتاب جهانی شدن ناتو٬ معاون محقق در مرکز تحقیقاتی جهانی شدن (سی آر دی) و عضو کمیته علمی ژئو پولیتیک٬ مجله کارشناسی علوم جغرافیای سیاسی در ایتالیا است.

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد