تاریخ انتشار :
07.10.2014
درسهای «جنبش اشغال» هنگکنگ برای ایرانیها
، و معترضان کف خیابان
مجید محمدی
۱) دشواری موضعگیری برای رهبران ایالات متحده (کشوری که هم دموکراسیخواهی
را ترویج میکند، هم در ترتیبات امنیتی منطقهی شرق آسیا حضور دارد، و هم
نمیخواهد روابط تجاری آن با چین با دشواری مواجه شود)؛
۲) دشواری موضع گیری رهبران حزب کمونیست چین (انتخاب میان ریختن ترس عمومی
از دموکراسی خواهی و سرایت این جنبش به شهرهای بزرگ دیگر مثل شانگهای و پکن
در صورت موفقیت جنبش از یک سو و خروج سرمایه و نیروی کارآفرین از هنگ کنگ
به عنوان سومین شهر تجاری دنیا بعد از لندن و نیویورک بعد از سرکوب و قلع و
قمع و خونریزی از سوی دیگر)؛ و
۳) دشواری تصمیمگیری برای ادامهی تظاهرات توسط تظاهرکنندگان (در نظر
گرفتن خواست دموکراسی در یک منطقهی کوچک از یک نظام کمونیستی-یک دولت، دو
سیستم- در برابر ظرفیتهای هنگ کنگ به دلیل بیش از ۱۵۰ سال قیمومیت
بریتانیا، بجز چهار سال اشغال توسط ژاپنیها در دوران جنگ جهانی دوم).
این جنبش اما از حیث مقایسه با دیگر جنبشهای دموکراسیخواهی مثل آنچه در
ایران در دو جنبش اصلاحطلبی و جنبش سبز در جریان بوده نیز قابل توجه و
بررسی است. در این نوشته نخست مشابهتها، بعد تفاوتها و در آخر درسهای
قابل یادگیری از آن را در مقایسه با جنبشهای دموکراسیخواهی در ایران عرضه
میکنم.
مشابهتها
۱. محور اصلی جنبش دموکراسیخواهی در ایران در قالب جمهوری اسلامی نفی
نظارت استصوابی و افزایش اختیارات رئیس جمهور بود. اعتراضها در هنگ کنگ
نیز وقتی آغاز شد که دولت مرکزی در ۳۱ اوت ۲۰۱۴ اعلام کرد که برای انتخاب
رئیس اجرایی منطقه خودمختار هنگ کنگ در سال ۲۰۱۷ کمیتهی منتخب آن سه نفر
را معرفی خواهد کرد و هیچ فرایندی در هنگ کنگ در این کار دخالت نخواهد داشت.
این به معنی آن بود که نامزدهای انتخابات باید تایید صلاحیت شوند.
۲. بدنهی تظاهرات دموکراسی خواهی هم در هنگ کنگ ۲۰۱۴ و هم در ایران ۱۳۸۸
عمدتا قشر دانشجو و دانشگاهی هستند و در طرف مقابل نیز حزب کمونیست چین و
کاست حاکم جمهوری اسلامی قرار دارد که هم سرمایههای کشور در آختیار آنهاست
و هم قدرت نظامی آن. حزب حاکم چین و کاست حکومتی در ایران در یک نقطه با هم
اشتراک دارند: این که دموکراسی به ضرر آنهاست و به هر قیمت باید در برابر
آن بایستند.
۳. حمله به معترضان و تخریب چادرها و امکانات آنها در روز جمعه دوم اکتبر
۲۰۱۴ مشخصا از سوی اراذل و اوباشی صورت گرفت که توسط دولت چین سازماندهی
شده و در لباس موافقان دولت در برابر معترضان صف کشیدند. حزب پادگانی خامنهای
در ایران نیز دقیقا از همین اقشار تشکیل شده است و برای سرکوب اعتراضات
مورد استفاده واقع میشود. نسخهی همهی دولتهای اقتدارگرا در برابر جنبشهای
اجتماعی استفاده از مجرمان و اراذل و اوباش به اسم مردم است تا در داخل و
خارج کشور به سرکوب نظامی متهم نشوند. رهبران چین یک میدان تیانانمن دیگر
نمیخواهند تا تانکهای خود را به صحنه بیاورند. آنها و رژیمهای پوتین و
خامنهای از تجربیات همدیگر در سرکوب کم هزینهتر برای رژیم درس میگیرند.
تفاوتها
۱. هنگ کنگ تحت چارچوب «یک کشور- دو سیستم» در نظام قضایی و سیاسی خود حتی
بعد از پایان قیمومیت بریتانیا در سال ۱۹۹۷ مستقل عمل کرده است. دولت
کمونیستی در پی محدود کردن این خودمختاری است و جنبش دموکراسیخواهی برای
نگاه داشت این خودمختاری سیاسی و قضایی. از این جهت این جنبش بر تاریخ
طولانیای از نهادهای شکل گرفته توسط انگلیسیها اتکا دارد. اما جنبش اصلاحطلبی
و جنبش سبز تنها انتظارات معترضان را منعکس میکردند. ایران هیچگاه نهادهای
مستقل قضایی و نهادهای دموکراتیک را تجربه نکرده است تا یک جنبش اجتماعی
بخواهد آنها را احیا کند یا به عنوان واقعیت ملموس بدانها ارجاع دهد.
دموکراسی در ایران همیشه یک خواست و مطالبه بوده است و نه واقعیت متحقق شده.
تنها چیزی که «جنبش اِشغال» هنگ کنگ را شبیه جنبش سبز میسازد خواست
دموکراسی تحت رژیمی اقتدارگراست و نه بیشتر.
۲. جنبش اشغال یا جنبش چتر در هنگ کنگ با رهبری اتحادیههای دانشجویی و
دانشگاهیان اداره میشود، کسانی که کمتر نفعی از حکومت ظاهرا خودمختار هنگ
کنگ دارند اما رهبران جنبش سبز به عنوان اصلاحطلب مذهبی عمیقا دل در گروی
جمهوری اسلامی و خمینی داشتند و منافع آنها با رژیم گره خورده بود. از این
جهت نمیخواستند راهی برای شکستن دیوار میان خودیها و غیر خودیها پیدا
کنند. آنها تنها میخواستند خود را که خودی محسوب میکردند به قدرت بالا
بکشند و حکومت نیز آنها را خودی بداند و با همه ی اعضای طبقهی حاکم با
تساوی برخورد کند. جنبش اشغال هنگ کنگ برای بالا بردن یا پایین آوردن فرد
یا گروهی خاص نبوده است.
۳. پس از اخطار رئیس اجرایی، لونگ چون یینگ، جهت پاک کردن منطقهی تحت
اشغال تا روز دوشنبه ۶ اکتبر معترضان یکی از بزرگترین تظاهرات خود را در
روز شنبه ۴ اکتبر به اجرا درآوردند. پس از استفادهی پلیس از گاز اشک آور
برای متفرق کردن معترضان حدود یک هفته پیش از این نیز تظاهرات پر شماری
برگزار شد. برخورد پلیس موجب عقب نشینی متحصنان نشده است. اینها نشان دهنده
ی اتحاد میان معترضان است. در ایران تظاهر کنندگان به علت پراکندگی حتی در
تظاهرات موردی در برابر حملات لباس شخصیها دوام نیاوردند.
۴. در جنبش اصلاحطلبی در نهایت مطالبات آن در چارچوب قانون اساسی به صورت
لوایح دوقلو به مجلس داده شد اما هیچ نیرویی برای تصویب آنها بسیج نشد و به
جایی نرسید؛ اصلاح طلبان میخواستند در بالا بدون بسیج عمومی مشکل را حل
کنند. تحصن مجلس ششم نیز تداوم نیافت و ناموفق ماند؛ اما جنبش اشغال هنگ
کنگ در عین باز بودن برای مذاکره به دنبال حل مساله در بالا بدون بسیج در
سطح جامعه نیست.
درسها
جنبش هنگ کنگ تا همینجا، حتی اگر به نتیجه نرسد سه درس برای دموکراسیخواهان
ایرانی در بر دارد:
۱. قطع امید از اصلاحطلبان مذهبی و چپها
جنبش اشغال وال استریت با ۱۲۰۰ نفر شرکت کننده در زوکاتی پارک نیویورک در
رسانهها و سخنان مقامات جمهوری اسلامی، اسلامگرایان مخالف و چپهای
ایرانی به عنوان جنبش ۹۹ درصد مردم امریکا مطرح شد اما «جنبش اشغال» هنگ
کنگ با شرکت حدود ۸۰ هزار نفر مورد غفلت تام و تمام نیروهای چپ و اسلامگرا
که بسیاری از آنها خود را دموکرات معرفی میکنند قرار گرفته است. فقط جستجو
کنید ببینید در سایتهای فارسی زبان خارج کشور که با ادعای دموکراسیخواهی
بودجهی خود را از دولتهای غربی تامین میکنند و گردانندگان آنها عمدتا
نیروهای اصلاحطلب و چپ هستند چه تعداد مقاله و یادداشت و گزارش دست اول در
مورد جنبش اشغال وال استریت و چند مطلب و گزارش دست اول در مورد جنبش اشغال
هنگ کنگ منتشر کردهاند.*
هر جنبشی که در برابر دول اقتدارگرا و ضد امریکایی چین و روسیه قد علم کند
مورد تردید چپها و اسلامگرایان و اصلاحطلبان ایرانی است. اسلامگرایان و
چپها آن قدر تمایلات ضد امریکایی دارند که به هر جنبش دموکراسیخواهی اصیل
در ایران بدبین شوند و آن را حمایت شده از سوی ایالات متحده تلقی کنند
بالاخص اگر خود آن را اداره نکنند. از این جهت هیچ جنبش دموکراسیخواهی
راستین در ایران نمیتواند به اصلاحطلبان مذهبی و چپهای ایرانی اتکا کند.
۲. ماندن در کف خیابان در صورت شکل گیری اجتماع اولیه
بزرگ ترین فرصتی را که میر حسین موسوی در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ از دست داد، عدم
تقاضا از مردم برای ماندن در کف خیابان بود. به بیان سبزها و شهردار تهران
در آن زمان سه میلیون و به بیان فرماندهان نظامی خامنهای (مثل سردار نجات)
سیصد هزار نفر در آن روز به خیابانها آمدند تا رای خود را مطالبه کنند.
اگر همان سیصد هزاری که فرماندهان خامنهای می گویند یک هفته در کف خیابان
مانده بودند حداقل میتوانستند حکومت را به پذیرش دو یا چند خواستهی مشخص
خود مجبور کنند. جمعیت معترض به خانه رفت و حکومت حتی یک قدم به خواستههای
معترضان پاسخ نداد. با ۵۰۰ هزار نفر معترض حتی بخشی تظاهر کنندگان به نوبت
میتوانند به خانه رفته استراحت کرده و باز گردند.
۳. جنبش عاری از خشونت بهترین راه حل است
اگر جنبش هنگ کنگ خشونتی در بر داشت تا کنون دهها بار سرکوب شده بود. علت
شکست سبزها خودداری از تمسک به خشونت نبود؛ عدم پافشاری بر خواستهها و
اتکا بر رهبران دل بسته به جمهوری اسلامی و خمینی بود. یک جنبش بدون خشونت
که بتواند ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر را در تهران بسیج کرده و با هر روش و انگیزهای
در کف خیابان نگاه دارد حکومت را نه تنها به پایان دادن به نظارت استصوابی
بلکه به پایان دادن حجاب اجباری یا برداشتن محدودیت از سر مجاری اطلاع
رسانی یا واگذاری مدیریت رادیو و تلویزیون به منتخبان واقعی مردم مجبور میکند.
بدون خشونت بودن جنبش در برابر میلیونها دوربین تلفنهای همراه موجب بستن
دست حکومت از آوردن تانکها و لباس شخصیهای خود به خیابان میشود (در روز
۲۵ خرداد ۱۳۸۸ لباس شخصیها در عرصهی خیابان نبودند و در مقرها و پادگانها
و شعبههای بسیج ماندند).
_________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|