مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 18.01.2014

رهبرها ، لیدرها، تابوها!

سعید صالحی نیا


بخش 24 از نقد برنامه دنیای بهتر


Salehinia@aol.com


مقدمه:


از معضلات عدیده ای که در فرهنگ سیاسی جوامع پیش مدرن ،خوره وار ، تکامل اجتماعی را کند کرده، یکیش اینست که "لیدرها" از موقعیت مدیریت نظامها و سازمانها به وضعیت "رهبر عالیقدر" ، "رهبر کبیر" ، "رهبر عظیم الشان" "منجی عالم بشریت"، صعود می کنند، غیر قابل نقد و دسترس می شوند و مادام العمر ، تاج فره ایزدی به سر می گذارند.


این پدیده، در احزاب موجود کمونیست کارگری، به شکل محوری شدن منصور حکمت، ساخته شدن تابوئی بنام منصور حکمت، خودش را نشان می دهد.رسما این احزاب، بدور منصور حکمت یک امام زاده زده اند و هویت خود را در رقابتی مضحک در "دوری و نزدیکی" با منصور حکمت تعریف و بازتعریف می کنند.


نسل "دومیهاشان" را که نگاه می کنی، حتی بامزه تر می شوند ! اگر مرد باشند ، ریش و سبیل "منصور حکمتی" می گذارند، جلیقه منصور حکمتی می پوشند، مثل او "جین" می پوشند ! حتی از حهت شکل هم می خواهند نشان دهند که ذوب شده اند در این "لیدر" در این "مارکسیست کبیر دوران معاصر"!


اما داستان غم انگیز ذوب شدن در رهبر، هر جای سیاست ایران را نگاه کنی ، قابل رد گیریست.اون یکی معظم اله اش پهلویست، اون یکی رجوی، اون یکی دیگه مصدق! طبعا اون یکی هم خمینی! نامهای این لیدرها فرق دارد اما روانشناسی مشابه دارند. فردیت انسانها وقتی رشد نمی کند، محبورند با "لیدر" آنرا پر کنند.هویت فردیشان ناقص است، از درون رشد نکرده ، لازم می شود ، خودشانرا در "کوروش کبیر" یا لنین کبیر یا یک لیدر کبیر دیگر بیابند!


چه راههای هست که این لیدر سازیها و تابوسازیها متوقف شود؟ چه سودی می برد جامعه اگر لیدرهایش ، تابوهایش نباشد؟

(1)چه راهی هست که رهبرها، تابو نشوند؟

رهبر یا لیدر، در هر جمع انسانی بعنوان مدیر، سازمانده باید عمل کند. هم باید انتخابی باشد و هم مکانیزم انتخابش بر دینامیزهای دموکراتیک انجام شود . هم باید هر رهبر یا بیدر ، زمان مصرف معین داشته باشد. حتی اگر صلاحیت اون فرد یا لیدر از همه داوطلبان این مسئولیت بیشتر باشد و بماند، جمع ، گروه یا جامعه باید او را طی زمان معینی ، "بازنشست" کند و برود فرد دیگر را بعنوان مسئول مدیریت برگزیند.


جامعه ، حزب یا گروهی که این گونه به رهبرش به لیدرش نگاه کند، امکان تابو شدن او را ازش می گیرد. وقتی دینامیزم انتقادی درون حزب، گروه، جامعه ای رشد کرده باشد، رهبران و لیدرها ، رسما و طبق قانون، پاسخگوی افراد باشند ، وقتی مدت معینی مثلا سه تا 5 سال ، رهبر ، لیدر بعنوان مسئول مدیریت ، مجبور باشد از مسئولیتش پائین بیاید، آنزمان می شود امید داشت که "تابوئی بنام رهبر و لیدر" توان عروج نیابد.


اما، راه دیگر جلوگیری از تابو شدن رهبرها، اینست که فرد را قدرت بدهیم.به جامعه آموزش بدهیم که فرد، مرکز و محور فعالیتها و هدف نهائی گروه است. از درک "گله ای" نسبت به گروههای انسانی فاصله بگیریم. جامعه، گروه و حزبی که فردیت را هدف خود قرار دهد، دنبال رفتارهای گله ای نخواهد افتاد. "لیدر کبیر"، "آدمهای مغز شسته و از خود بیگانه" نخواهد ساخت.


جامعه ، گروه دیکتاتور زده، طبعا به هر دو شرط ، مردم تهی شده از خود و نظام دیکتاتوری نیاز دارد.همینست که دیکتاتورها ، هدف اولشان برای ماندن بر سر قدرت، تهی کردن انسانها از خودشان است.فرد را هر جور بتوانند از خودش تهی می کنند.اعتماد به نفسش را می گیرند.از خودبیگانگی فرد در جائی با مذهب انجام می شود، گاهی با ایدئولوژی زمینی، گاهی با فرستادنش بدنبال نخود سیاه لغمه ای نان و تکه ای شادی که جلویش تکان می دهند و بدنبال سرابش می فرستند.


(2)چه سودی می برد جامعه، حزب و گروه اجتماعی از تابو نشدن رهبرانش؟

مدعیان "رهبری متمرکز" می گویند که لیدر پرقدرت عامل "کارآئی" نظام است.حزب با رهبری متمرکز "سانترالیست"، قدرت عملش و سرعت عملش بیشتر است! جامعه با رهبری متمرکز، "کارآمدتر" است.البته که دروغ می فرمایند! تاریخ خیلی از این ادعاها را دیده اما عملا نتیجه ضد آنرا مشاهده می کند.


هر قدر رهبر، بیشتر تابو می شود، توانائی شکوفا شدن افراد را محدود می کند.تضادهای فکری و گرایشها و نظریاتی که می توانند در رقابت با نظریه رهبری ، موفق باشند، زیر ماشین "لیدر کبیر" له می شوند، بی زبان می شوند یا ؟ آن گروه را ترک می کنند یا "احراج" می شوند.! یا ؟ "اعدام و زندان" و تبعید انقلابی می شوند!


لذا مبارزه برای پائین کشیدن مداوم رهبرها، هر چند خوب و نیکوکار و شایسته، هدفش ایجاد فضا برای شکوفائی و تکامل نظامهاست.چه آن نظام حزب باشد چه کل جامعه! در یک کلام، تکامل جامعه، تکامل گروه انسانی به درجه ای ، به ایت وابسته است که رهبر، مدیری باشد که طی دوره 3 تا 5 ساله (مثلا) دوران و امکان عملکرد داشته باشد. اگر رهبری جمعی هم هست، اون جمع رهبری بروند دنبال کارشان تا فضا باز شود برای گروهی دیگر. این ، راه تکامل را باز نگه می دارد.

(3)برنامه دنیای بهتر و مسئله تابو شدن رهبرها:

مکانیزمهای متعددی در برنامه دنیای بهتر باید پیش بینی شود که هم حزب کمونیست کارگری و هم کلیت جامعه، دچار تابوی رهبری نشود.یک مکانیزمش، رهبری جمعی و انتخابیست.یک مکانیزمش نظام شورائی و جلوتر از آن، همانطور که گفتیم ایجاد مکانیزم رای مستقیم مردم است و اعضا و بیرون کشیدن پدیده تفویض حق رای.


مکانیزم دیگر که جلوی تابوسازی رهبرها و رهبریت را می گیرد، همین اصل دوره ای بودن نظام رهبریست. همینکه هر رهبر یا هیئت رهبری تاریخ انقضا داشته باشد.این اصل در برنامه کنونی دنیای بهتر وجود ندارد. تئوری سیاسی برنامه دنیای بهتر کنونی از دانش مدیریت و روانشناسی اجتماعی فاصله دارد. این اصل هم در مورد حزبیت و هم در مورد مدیریت اجتماعی در سطح خرد و کلان باید به برنامه دنیای بهتر اضافه شود.


منابع بیشتر:
آرشیو نقد برنامه دنیای بهتر(از: سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/در-نقد-برنامه-دنیای-بهتر
برنامه دنیای بهتر http://www.wpiran.org/asnsad-mosavab-wpi/index-asnad.htm

 

 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد