تاریخ انتشار: 09.05.2014
ما
لعبتکانيم و فلک لعبت باز، حاشيهنويسی بر نامه سرگشاده ايرج
مصداقی به عمادالدين باقی
شکنجه و تحقير و اعدام بعد از سال شصت و هشت از ايران رخت بست؟ نه تنها از بين نرفت بلکه هوشمندی سيستم امنيتی ارتقاء يافت و بسيار سيستماتيک تر گشت و و همان ديوارها و سلول هايی که شما را در حصار خويش بلعيده بود باز هم ميهمانانی داشت . ميهمانانی نظير عماد باقی برای پرونده های مختلف نظير افشای قتل های زنجيره ای . شما که بانک اطلاعاتی قوی داريد ميدانيد افشای اين قتل ها يعنی سر شاخ شدن با وزارت اطلاعات و بدنه امنيتی نظام و باقی جسارت اين را داشت و آن موقع شما کجا بوديد ؟ در بيست و پنج سال گذشته کجا بوديد و چه می کرديد؟ آيا می شود چند سال زندان در دهه ۶۰ را تا ابد رافع تکليف و مجوز دور شدن از ميدان دانست و به همه کسانی که عليرغم همه مشکلات در ايران ماندند و سختی هايش را به امنيت بيرون ترجيح دادند تاخت و خرده گرفت؟ حال آنکه حتی اگر سکوت هم کرده بودند و فقط در جور و ستم سهيم نبودند نيز ستودنی است چه رسد که در حد بضاعت مزجاه خويش عدم انظلام هم کرده باشند. باری از روزی که شما با تنی خسته از آزار و روانی فرسوده از ياد دوستان از زندان آزاد شديد و به فرنگ آمديد تا امروز بسياری در همان زندانها تحقيرو مضروب يا اعدام شده اند و اين تاريخچه زندانبان و زندانی بعد از خروج شما از زندان مبرود و مسدود نگشته است و بل تا امروز ادامه داشته و داردکه تاريخ نزد همگان است. مگر آنکه شما با تاکيد مضاعف بر خود وسازمان خودباور داشته باشيد خون رفقای شما رنگين تر از خون ستار بهشتی و سهراب اعرابی و ديگران است . انگشت اتهام را به سوی باقی گرفته ايد و بی پروا خاطره ها و عکس ها و موضوعاتی را مونتاژ شده سر هم ميکنيد. از سازشکاری محمد قوچانی نابغه روزنامه نگاری بدون هيچ ادله و سندی با وزارت اطلاعات سخن گفتيد . وه که چه منطق و منش چرکی و دودزده ای انتخاب کرديد فکر کرده ايد بهتان تان چونان ذغال يا ميسوزاند و يا لااقل سياه ميکند و پيش خود گفته ايد پس چه باک بگذار سنگی پرانده باشيم ، سندی که رونمايی نکرديد و بنابرخصلت و خوی سازمانی تان برچسب و تهمت روان کرديد .خانه بدوشی قوچانی در نشرياتی که مسلسل وار و پی در پی توقيف می شدند واحضارها و حبس های چند باره او هيچ انصافی را در شما بيدار نکرد ، آقای مصداقی نکند شما نيز مانند برخی مبتلا به خلاصی فرهنگی و اخلاقی شده ايد و هدف وسيله را برايتان مباح و توجيه ميکند . آيا اگر من دراين جا شما را به فساد های اخلاقی يا دزدی و خيانت متهم کنم آيانمی بايست سندی و مدرکی برای اثبات آن ارائه کنم، شايد هم شما با حلقه رمالان وغيب گويان تحفه آرادان حشر و نشر داريد و يا در ارتباط تنگاتنگ با محافل سونای زعفرانيه اين اخبار خفيه امنيتی رادريافت می کنيد! می بينيد ! فتح باب خوبی نيست و ساز ناکوکی است . شما نعل وارونه می زنيد و مراد تخطئه و تخريب داريد . از اعدام جعفر کاظمی و حاج محمد و رفيق هايتان سخن گفتيد و ياد آنان را بر سر عماد باقی آوار کرده ايد . من نيز آنان را در حياط ۳۵۰ با آن ديوار های بلند و دلگير ديده ام و روزی که آن دو عزيز را از سوی اجرای احکام زندان صدا کردند شاهد و ناظر بر وقايعی که رخ ميداد . چه قيامتی بود و ولوله ای در سالن های پايين و بالا ، جضور گريان عماد باقی و هدی صابر و عبدالله مومنی و ديگران در ميانه راهرو پائين برای خداحافظی... هنوز حرم آن لحظات را احساس ميکنم و ياد دارم عمادالدين باقی در روزهای قبل چه تلاشی برای جعفر کاظمی ميکرد و وچه گفتگو هايی بين آنها رخ داد. شاهد اين موضوع خداوند و بسياری از زندانيان نزديک به جعفر و حاج محمد بودند و شما نه تنها بدان اشارتی نداشتيد بل مراد آن را هم از ابتدا نداريد چون بدنبال حقيقت نيستيد دنبال جواب سوال نميگرديد شما خواستار سوال بدون جوابيد ؟
سزاوار است اگر بگوييم تفکرات شما و
امثال شما يکی از دلايل و عوامل ماندگاری وضع موجود در کشور ميباشد
چون شيوه شما بسياری از مردم را که مخالف وضع موجود هستند می
ترساند و به ترديد می افکند که مبادا با مبارزه شان جاده صاف کن
کسانی شوند که روحيه پرونده سازی و اتهام زنی و دروغ پردازی شان
دست کمی از شريعتمداری ها ندارد . منطق شما در نگارش بقدری عجيب و
درهم است که بی ربطی مفرط آن در همان بار اول خوانش متن هويدا می
شود . از هر چيزی برای دست يازيدن به اهداف شخصی نامعلوم که
نميدانم ريشه در چه چيز دارد، سود جسته ايد، اما با اينهمه تلاشی
که مصروف کرده ايد، تيزی تيغه¬ی شمشير قضاوتتان ،کُندی دسته¬اش را
ريشخند ميکند .شيوه شما را برای اتهام زنی ونواختن انگ و برچسب نمی
پسندم و حتی بر خود شما نيز روا نمی دارم ورنه کم نيست اطلاعات ريز
و درشت و پراکنده ای که از شما در اينترنت که چيز ديگری از کيش
وقاموس شما می نماياند و دلايل و راز زنده ماندنتان را از کشتار
شصت و هفت هويدا می کند ... ، اما من اساس را بر اعتدال و انصاف می
گذارم و نظير شما برای تخريب ديگران به هر حشيشی متشبث نمی شوم و
برای پاسخ دادن استفاده از هر شيوه ای را ثواب و صلاح نميدانم . باری جنايت ها و خسارت های وارده از سوی شما نيز هم قابل بررسی است و شما نيمه دوم را متعمدانه حذف می کنيد و متاسفانه از جنگ سالاری و ترورهای کورعسس های فرقه رجوی هنوز دفاع ميکنيد . استراتژی گنگ و گيج تشکيلاتی خداگونه ای که بسياری از عزيزان و فرزندان مام وطن را در سينه خاک جای داد و مسئوليت آن نه تنها با رژيم بلکه با کادر رهبری سازمانی است که به آغوش حاکمان مخوف کشوری شتافت که حتی سازمان ملل متحد او را آغاز گر جنگ می داند و شما نيز پس از آزادی مجددا در آغوش همان فرقه و سازمان بوديد . در مورد زمانی صحبت می کنم که انقلاب ايدئولوژيک يک بستر و هزار روياء برپا گشته است و ولايت فقيهی برادر مسعود تثبيت گشته . شما کجای قصه قرار داشتيد ؟ آن روزها از چه دفاع ميکرديد ؟
از تشکيل جلسه توجيهی مجاهدين با حضور مريم
و مسعود که برای تائيد حکم اعدام مجاهدينی که حين فرار از اشرف
دستگير می شدند يا کسانی که تمايل به ادامه همکاری با سازمان
نداشتند خبری نداشتيد؟ هر سکه ای دو روی دارد.در هنگامه گريلای بعد
سی خرداد شصت آيا از بازداشتگاه های کوچک و مخفی خانه های تيمی
مجاهدين خبری نبود؟ تعداد کشته های ترورهای کور وحتی دقيق سازمان
را شمارش کرده ايد ؟ زشت و پلشت بودن يک سوی قصه ، سوی ديگر قصه را
منزه و تبرئه نميکند .اگر نفرين ناله های زيادی به حق در پشت سر
مسئولين امنيتی و سياسی دهه شصت جمهوری اسلامی هست بايد گفت دامنه
اين گلايه ها و نفرين ها به دامن سازمان شما نيز کشيده می شود . با
تجربه ای که در سازمان تان چه قبل از انقلاب با تسويه خونين صمديه
لباف و شريف واقفی و بعد در طی انقلاب با جنگ شهری و بعد درشهر
نظامی اشرف رخ داد آيا در صورت پيروزی فرقه شما و قرار گرفتن در
قدرت سرنوشتی شبيه خمر های سرخ در ايران تکرار نمی شد؟
عليرغم اين مواضع، با گذشت بيش از دو دهه از
آن روزها، اکنون حرف و حديث هايی مطرح است که اگر در زمان خود از
سوی متوليان امور به آنها رسيدگی می شد، امروز محل اعتنا قرار نمی
گرفت " و کيست که نفهمد مفهوم مخالف جمله اين است که چون به حرف ها
و انتقاداتی که درباره وضع زندان ها در آن زمان مطرح شد توجهی نشد،
نقل و حديث هايی که مطرح بود امروز محل اعتناست، يعنی جدی است،
يعنی برخلاف اين شعارها عمل شده است اما با اينهمه و در هرصورت مگر
می توان منکر شد که آيت الله خمينی اين سخنان را گفته است ولو
اينکه مخالف آن عمل شده باشد؟ آقای مصداقی هنوز در مسند قدرت
ننشسته، بنا دارند نظيرحاکمان جمهوری اسلامی بسياری از سطور تاريخ
را حذف کنند و من تمايزی با شيوه آقای مصداقی با آنانی که روزگاری
ايشان را در بند کرده بودند نمی بينم . مثل جالبی در ميان چينی ها
رايج است که وقتی انگشت اتهام را بسوی کسی دراز ميکنی به ياد داشته
باش سه انگشت دستت به سمت خودت نشانه رفته است .
آيا اگر کسی عضو يک گروه مسلح نظير جيش
العدل ياالقاعده يا داعش و ... باشد زندانی امنيتی است يا زندانی
سياسی-عقيدتی؟ در اين ميان عماد باقی به رسم جوانمردی از بردن نام
و مشخصات افراد استنکاف ورزيده اما به جای او شما ذکر مصداق کرده
ايد تا مدعيات خود را به کرسی بنشانيد. اگر می خواستيد در نقاری
منطقی به نقد مفصل اين تفکيک درباره زندانی سياسی و زندانی امنيتی
بپردازيد که تفکيکی کاملا حقوقی است و منطبق با معيارهای حقوق بشری
و پس از آن نتيجه بگيريد که منظور از اين تفکيک اين بوده که بعضی
زندانی ها را (مانند کسانی که مد نظر آقای مصداقی بوده اند)به
بهانه امنيتی بودن از حقوق خود محروم کند شايسته بود دست کم به
چندين نوشته و سخن ديگر آقای باقی در اين زمينه نگاهی بيندازيد از
جمله مقاله مهم"يک پژوهش آماری درباره زندانيان وجرم سياسی" و"
زندانيانی که فراموش شده اند" در تاريخ آبان ۱۳۸۲ و مجددا درمهرماه
۱۳۸۳ که در آن استدلال شده است که برخلاف تصور رايج، اصل ۱۶۸ قانون
اساسی بايد در مورد زندانيان متهم به وابستگی به گروه های مسلح
رعايت شود و با اين حرف احکام گذشته يکسره مخدوش شده است [لینک
مطلب] و اگر تاکيد کنم چنين مقاله ای در نشريات داخل کشور چاپ شده
حتما بلافاصله خواهيد گفت منظورش دفاع از وجود آزادی بيان در ايران
است و.... آقای مصداقی از دکتر ملکی(که اتفاقا در سال ۱۳۷۷ عماد باقی نخستين کسی بود که در روزنامه خرداد در برابر اتهامات کيهان از او دفاع کرد) نقل می کنند و می گويد: «من به عنوان يک ايرانی که در رفراندم سال پنجاه وهشت به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادم احساس میکنم به اندازه همان يک رأی به آنچه در اين ۳۵ سال بر شما گذشته مسئولم و حاضرم در يک دادگاه مردمی که هیأت منصفه آن کسانی هستند که به دليل سن و سال يا هر دليل ديگر به جمهوری اسلامی رأی ندادهاند به محاکمه کشيده شوم.» . سخنی صميمی و فرضی زيبا که تحقق آن دشوار مينمايد،اما به جای تعارف برای محاکمه شدن توسط دادگاه مردمی، اگر خودمان خويشتن را محاکمه کنيم عملی تر است. اگر امروزهستند بزرگوارانی که بخاطر يک عمل با نيتی خير در ابتدای انقلاب بطور نمادين از مردم حلاليت می طلبند اما من در ساحت عمل زيبنده يک پژوهشگر مانند عماد باقی نمی دانم که مسائل بسيار پيچيده و ذوابعاد دهه اول انقلاب را ساده سازی کرده و حکم کلی صادر کند زيرا بسياری از مسائل قابل بحث و فحص هستند و محقق و مورخی نظير عماد باقی در کتاب های مختلف خود بطور ريشه ای تر به آن پرداخته است . شايان ذکر است بيست و چند سال پيش، آقای باقی در سمينار "موانع و مشکلات تحقيق در علوم انسانی" در دانشگاه تربيت معلم در حضور جمعيتی از اساتيد و دانشجويان در سال ۱۳۶۹ (زمانی که احتمالا شما هنوز زندان بوديد) هنگامی که موانع تحقيق را در ايران برشمرد، در فضای سخت و سنگين دهه ۶۰ که اين بحث ها رسانه ای نمی شد، اين سخنان چنان موجب شگفتی گرديد که يکی از حاضران که اکنون نيز شاهدی زنده است نقل ميکند از شنيدن اين سخنرانی وحشت کردم ووقتی از عماد باقی پرسيدم که آيا از اينکه اين نظرات باعث گرفتاری شود نمی هراسيد؟ وی پاسخ داد گرچه من يک نويسنده بودم و کتابم با عنوان کاوشی درباره روحانيت در سال ۱۳۶۵ جمع آوری و خمير شد و اذيت و آزارهايی را موجب گرديد اما چون در همان کتاب هم مجيزگويی ها شده است فکر می کنم اگر در مقام نوشتن هم به اندازه خردلی در به وجود آوردن وضع موجود سهيم باشم بايد کفاره گناهانم را بپردازم(نقل به مضمون از سخنانی که نوار ويدئويی آن در آرشيو جهاددانشگاهی موجود است).عماد باقی همچنين سال ۱۳۷۶ در گفتگويی اظهار داشت وقتی ما می گوييم اصلاح طلب هستيم يعنی خواستار اصلاح وضعی هستيم که ديگران به وجود نياورده اند بلکه خود ما به وجود آورده ايم پس تا اصلاح طلبان رسما و صريحا گذشته خود را نقد نکنند اصلاح طلبی شان مورد قبول مردم قرار نخواهد گرفت(نک:جنبش اصلاحات دموکراتيک،ص۳۲۴-۳۲۳). از اين قبيل موارد در نقد گفتارها و نوشتارهای خويش به کرات داشته است که نمونه ديگرش در روزنامه جامعه در سال۱۳۷۶ بود .تجربه های شخصی من با عماد باقی در حوزه انجمن دفاع از حقوق زندانيان از حد فزون است . تمام تلاشی که او برای خانواده های زندانی عرب اهوازی در انجمن دفاع انجام داد و ميزبانی برای خانواده های آنان ، وکلاء با اخلاص انجمن دفاع که بی هيچ چشم داشتی رايگان برای زندانيان کار ميکردند و بسياری خاطرات ديگر ، شاهدان باقی در آن روزگار نه آقای مصداقی که خانواده های محکومين به اعدام هستند . در روزهای تيره و تاری که سيطره خشونت در سالهای ۸۶ در پرونده امنيت اجتماعی موسوم به اراذل و اوباش فضای سرد و بی روحی را برجامعه حاکم کرده بود نامه سرگشاده عماد باقی برای رهبران احزاب برای شکستن اين جو و فشار ستودنی بود و آن زمان آقای مصداقی جسارت شما کجا بود ؟
سفر های متعدد باقی برای گرفتن وکيل و
يا رضايت يا پرداخت ديه به شهرستانهای ايران حتما از نگاه نافذ و
جستجو گر آقای مصداقی پنهان مانده است . و من قضاوت را به دادار
داور و بزرگوارنی نظير سرکار خانم فريده غيرت و آقای صالح نيکبخت و
نسرين ستوده و مرحوم احمد قابل و محمد نوری زاد وعباس امير انتظام
و مادر ستار بهشتی و خانواده های زندانيان وحتی پير ميکده عشق آقای
دکتر ملکی که خود شما بسيار از ايشان نقل کرديد واگذار می کنم و
نخواستم چون شما از عکسهای صامت برای اثبات گفته هايم مدد جويم که
انبانم از عکس و فيلم لبريز است. لازم نمی دانم به بيان جزيياتی از
روش او در محيط خانواده و دوستانش هم بپردازم اما می توانم بگويم
که همواره از او شنيده ايم که هر کس حتی دشمن من در هرزمانی عيبی
را از من منصفانه بجويد دست و دهانش را می بوسم و خود را وامدارش
می دانم.
http://news.gooya.com/politics/archives/2014/05/179407.php
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد