مقاله

 

 

مسعود بابا و چهل دزد تهران

 

 

در سالهای نه چندان دور ، فیلمی را دیدم به نام علی بابا و چهل دزد بغداد .

فیلم جالبی بود و در آن سن و سال کل سناریو را بدون شک و تردید پذیرفته بودم که : چهل دزد بی " انصاف " چهره منفی فیلم هستند و بقیه چهره های مثبت ! حاکم شهر که دزدان به خزانه اش زده بودند خدای ماده در روی زمین است و مردم هم که باید خدایی بالای سرشان باشد ! و علی بابا که نقش کمک به سلطان و نجات خزانه حاکم بود !

بعدها که بزرگتر شدم متوجه شدم که کل آن سناریو همه چیزش 180 درجه برعکس مفهوم دارد یعنی تنها نقش مثبت از آن چهل دزد بغداد بود که توانسته بودند خزانه دزد اصلی را بزنند .

چند روزی است که تماسها و ایمیلهای مختلف میرسد و سوالی که مسعود رجوی چکار میکند ؟! آغاز این تماسها با حمایت مسعود بابا از موسوی همراه شد . و بعد مسعود بابا به مجلس خبرگان و منتظری هم پیام و رهنمود و پیشنهاداتی داد ....و خلاصه باغت آباد انگوری !

من هم برای اینکه از شر پاسخ و بحث به تک تک نفرات خلاص شوم تصمیم گرفتم بنویسم .

اولا که نظر دادن و پیشنهاد دادن از طرف هیچ منبعی به هیچ مرجعی و یا هر منبعی به هر مرجعی ،  امری طبیعی است و همه آزادند .

دوما ادعا کردن در هر زمینه ایی نه جرم است و نه خنده دار . در همین وقایع قیام اخیر مردم ایران ، باید سایتها را با دقت میخواندی تا پی به وجود و ظهور رهبران قد و نیم قد و مدعی ببری . را ستش از شما چه پنهان من خودم هم مدعی رهبری شدم ولی نشد !

تصمیم گرفته بودم تا جنبشی را رهبری کنم در زمینه بهداشت و در کمپ پناهندگی خودمان . خیلی تلاش کردم تا به امروز که این جنبش شکست خورده . با افریقایی و بنگالی و عرب و.....مطرح کردم که آیا به من رای میدهی تا بهداشت را در این کمپ نهادینه کنم ؟! رعایت بهداشت برای همه ما خوب و لازم و مفید و....است ! مخاطبین هم بعد از شنیدن حرفای من طوری به هم و بعد به من نگاه میکردند که من هم پذیرفتم آنها زبان نمیفهمند ! ولی بعد از مدتی متوجه شدم که مشکل آنها زبان نیست آنها زبان میفهمند ، بهداشت را نمیفهند !

به مسئولان کمپ پناهندگی در ژنو گفتم . آنها هم جواب دادند که مشکل اصلی از ساکنان کمپ است و نمیشود یک شبه انقلاب بهداشتی کرد .

بالاخره راه حل چیست ؟ من سوال کردم .

 و آنها تلویحا و بدون استفاده از کلمات جواب دادند : یا باید مثل آنها بشوم یعنی در آشپزخانه دهان بشورم ..در حمام بشاشم....در دستشوئی ظرف بشورم...در آشپزخانه موی سر کوتاه کنم....و خلاصه کارهای توالت را در آشپزخانه و کارهای آشپزخانه را در توالت انجام دهم سطل زباله را هم خالی نکنم تا بو بگیرد !

و یا آنها را به این باور برسانم که بهداشت خیلی ضروری است . بی فرهنگی بهداشتی هم که درمانش یک واکسن نیست تا تزریق کنی و طرف یک شبه بهداشتی شود !

و راه حل سوم : بسوزم و صدام در نیاد . کسی فرش سرخ برای ما پهن نکرده بود . پناهندگی هم که کشک !

 این از اصل طلایی عدم حمل تناقض در اومد !

 

و اما داستان رهبری مسعود بابا و یا نظر و پیشنهاد و پیام دادنهای او ، نه غیر طبیعی و نه غیر مجاز است . مبادا فکر کنید که رهبر عقیدتی قاط....میزند و نمیداند چه میکند ! او میداند چه میکند و میداند چه نمیتواند بکند .

او میداند که دیگر از قلمبا و چلمبا کردن کل ایران خبری نیست . یه چند وقتی با اون رویاها حال کرد و دیگه خوابش رو هم نمیبینه !

او میداند که از حمله نظامی توسط غرب که آرزوی مسعود بابا بود دیگر خبری نیست !

او میداند که ولی فقیه تا به ابد نمیتواند این انقیاد زشت همه جانبه را در جامعه ایران حفظ کند . این شروع از طرف مردم آغاز پایان کار ولی فقیه است .

بنابراین مسعود بابا برای همه یک حساب باز میکند مثلا برای موسوی یک حساب پس انداز و برای منتظری یک حساب جاری و.....

یعنی به زعم خودش طوری راه میرود که اوضاع از هر طرف که چرخید به ضررش تمام نشود حتی اگر نفعی هم نداشته باشد ! که البته خواهد داشت بهرحال دشمنی اینها با هم خصلت طبقاتی ندارد  و همه از یک طبقه و جنس هستند با ریشه های محمدی و اسلامی و قرآنی و....همین چیزا ! به قول معروف گوشت هم را که بخورند استخوان هم را دور نمیاندازند !

مسعود بابا در سایه رنگ سبز موسوی ، از هیچ گزینه ایی غافل نیست . ایدئولوژی را سیاست تعریف میکند . سابقه اش هم به فاز سیاسی برمیگردد از همان زمان که مسعود بابا به چهره های تاریخی و دینی و ارزشی خودش اقتدا کرد و سیاست چانه زنی از بالا و فشار از پایین را سر لوحه راه و روش خودش قرار داد . با ولی فقیهی که حاکم است مو نمیزند !

 فقط فرقش این است که مسعود بابا فشار از پایین برایش موضوعییت ندارد چون در پایین چیزی ندارد و فشاری نمیتواند بیاورد . پس تنها راه برایش چانه زنی از بالاست که با بنی صدر شروع کرد در مسیر تکامل خودش به صدام رسید و در سیستم نظم نوین جهانی و سیا و پنتاگون به بلوغ رسید و حالا وقت درو کردن است از کشتزار موسوی و منتظری و خبرگان و.......

وقتی با سیا و پنتاگون بشود نشست..... چرا با برادران هم مکتب و علوی در تهران نشود ؟!

کجای این صحنه مبهم است ؟!!

اینقدر سوال نکنید .

 

اسماعیل هوشیار

22 تیر 1388

 


 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس با ما