تاریخ انتشار:02.12.2014
موانع
گفتگوی دینداران و بیدینان ایرانی
مجید محمدی
دینداران ایرانی در میزان و شمار جنس خود
متوهم هستند و تصور میکنند که بیدینان اصولا رقمی نیستند تا آنها
انرژی خود را صرفشان کنند.
دینداران و بیدینان ایرانی به جای آن که مستقیما با هم گفتگو
کنند از سه طریق به ارسال پیامهای غیر مستقیم به هم میپردازند:
۱. ترجمهی آثاری که دیدگاههای آنان را بیان میکند
۲. سخن گفتن در جمعهایی که با آنان موافقند و بعد انتشار این
دیدگاهها تا طرف مقابل از آنها مطلع شود. این سخنان عمدتا خطاب به
طرف مقابل است بدون آن که آن طرف حضور داشته باشد
۳. نقد دیدگاههای افراد مشخص از دیدگاه طرف مقابل که البته همیشه
به دیدگاهها و مبانی فکری دینی آنها مستقیما ارجاع نمیشود اما در
واقع معطوف به دیدگاههای بیدینانه یا دیندارانهی ناقد است.
گهگاه نیز برخورد دینداران و بیدینان به اهانت به یکدیگر منجر
میشود (البته دینداران در این امر گستاختر و شدیدتر عمل میکنند).
البته بهتر بود که نمایندگان فکری هر دو جریان در برابر هم نشسته و
با هم به گفتگو میپرداختند. اما چرا این اتفاق نمیافتد:
فقدان ظرف
ظرفها یا تریبونهایی که مشخصا با این هدف تاسیس شده باشند و نشان
داده باشند که در برگزاری گفتگو اهداف سیاسی خاصی را دنبال
نمیکنند و میتوانند منصفانه این کار را انجام دهند در داخل و
خارج ایران تاسیس نشدهاند. بسیاری از افراد که به گفتگو هم علاقه
دارند ممکن است به دلیل احساس عدم انصاف در گفتگوها شرکت نکنند.
گهگاه افراد احساس میکنند که باید با طرف مقابل گفتگو کنند اما
چون ظرفی وجود ندارد به نوشتن اکتفا میکنند. این گفتگو چون بازار
مشخصی ندارد طبعا کمتر تولید و عرضه میشود. البته اگر نوع احترام
انگیز، قاعدهمند و اندیشه برانگیز این گفتگوها ایجاد شود حتما
خریداران بسیاری خواهد یافت.
دیگر-جاهل- پنداری
نواندیشان و روشنفکران دینی نیز همانند روحانیت بیدینی را به عدم
اطلاع از دین و سنت دینی و متون دینی ربط میدهند (نگاه کنید به
مقدمهی سخنرانی سروش تحت عنوان دینداری در جهان معاصر در مارس
۲۰۱۴ در سایت شخصی وی) که گویی اگر غیر آنها از اطلاعاتی که آنها
دارند آگاه شوند به دیدگاههای آنان رو خواهند کرد. این نحوهی
نگرش کاملا خود-حق پندارانه و دیگر-جاهل-پندارانه است و در آن فرض
میشود که بیدینی ناشی از جهل است به همان شکل که برخی از
بیدینان دینداری را ناشی از جهل میدانند. نه بیدینی ضرورتا ناشی
از جهل به زندگی و معرفت و شهود دینی است و نه دینداری ضرورتا ناشی
از جهل به مبانی بیدینی است. این نحوهی نگاه مانع از برقراری
گفتگو و مبادلهی نظرات است که باید با احترام متقابل همراه باشد.
در گفتگویی که یک طرف طرف دیگر را جاهل فرض کند مفاهمه پیش نخواهد
رفت.
آلودگی با تبلیغات سیاسی
هم دیدگاههای دینی و هم دیدگاههای بیدینانه در داخل و خارج کشور
با سیاست روز درگیر هستند چون دین در جامعهی ایران با همهی ابعاد
زندگی شهروندان کار دارد و سیاست را کاملا تحت سلطهی خود قرار
داده است. در مباحث دینداران و بی دینان اغلب بوی تبلیغات سیاسی
به نفع یکی از طرفهای دعوا به مشام میرسد. البته کسی از اهل فکر
نیست که مثلا در مورد جمهوری اسلامی، اسلامگرایی یا نوع حضور دین
در عرصهی عمومی بی نظر باشد اما افراد میتوانند در بحث از دین و
بیدینی مواضع سیاسی خود را در پرانتز بگذارند. این موضوع نیاز به
تمرین دارد.
توهم ناچیز بودن تعداد بیدینها
دینداران ایرانی در میزان و شمار جنس خود متوهم هستند و تصور
میکنند که بیدینان اصولا رقمی نیستند تا آنها انرژی خود را
صرفشان کنند. این توهم بعضا ناشی از قدرت سیاسی اسلامگرایان (و در
واقع محسوب کردن شمار انبوه به جای قدرت سیاسی و اقتصادی)، بعضا
ناشی از احترام بیدینان به دینداران با سکوت در برابر آنها، و
بعضا ناشی از عدم امکان گردهمایی بیدینان به علت تعقیب قضایی و
سیاسی و عدم صدور مجوز برای فعالیتهای سازمانی و نهادینهی آنان
است. دینداران این وضعیت سرکوب را به حساب شمار انبوه خود
میگذارند. برخی از ناظران نیز این وضعیت را با قدرت فکری
دینداران (شیعه) مساوی گرفتهاند.
به دلیل همین توهم است که دینداران زحمت درافتادن به بحث با
بیدینان را به خود نمیدهند در حالی که قبل از به قدرت رسیدن
اسلامگرایان برای بحث با بیدینان سر و دست میشکستند. بیدینان
البته قدرت را در دست ندارند و نمیتوانند دینداران را با سرکوب
به عقب برانند و شمار آنها را اندک جلوه دهند اما آنها نیز معتقدند
که تعداد باورمندان راستین در جامعه اندک است و بسیاری از کسانی که
به باورمندی تظاهر میکنند میخواهند از منافع این امر استفاده
کنند. تعداد کسانی که هم باورمندند و هم جریانی فکری را در میان
آنها نمایندگی میکنند به شدت کاهش یافته است.
ریشهی این مشکل در فقدان مراکز نظر سنجی مستقل و حرفهای در کشور
است. نه دینداران و نه بیدینان هیچ شاهدی برای شمار خود و طرف
مقابل ندارند و اگر طرف مقابل را از نظر شمار مورد داوری قرار
میدهند صرفا ناشی از «خواست» و ادعاست.
بستن گوشها و چشمها در سرزنش
دینداران و بیدینان ایرانی در تبیین وضعیت موجود کشور یکدیگر را
سرزنش میکنند. روحانیت بیدینان یا دینداران سکولار را مسوول
چیزهایی میدانند که نمیپسندند: «مهمترین انحرافات فرهنگی کشور
از کسانی ناشی شده است که تحصیل کرده انگلیس و بعد آمریکا و فرانسه
بودهاند چرا که ساختار فکری فرهنگی آنها به دست همان کشورها ساخته
شده است. میگویند که امروز همه دنیا در مقابل اعلامیه حقوق بشر سر
خم میکنند و ما نیز باید طوری سخن بگوییم که آنها میپسندند و در
مذاکرات با لحنی سخن بگوییم که آنها بگویند این دولت خوبی است و
کمی هم به حوزههای علمیه کمک میکنیم و به کمیته امداد هم.» (مصباح
یزدی، تسنیم ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۳)
اگر برای روحانیت پاکدینی و خلوص مذهبی مطرح است بیدینان و
سکولارها توسعه و پیشرفت و آزادی و دمکراسی و حقوق بشر میخواهند و
در فقدان این امور اغلب دینداران یا دینداری را سرزنش میکنند.
اصل این موضوعات که آیا دینداری عامل عقب ماندگی و دیکتاتوری و
خفقان است یا بیدینی عامل عدم استقلال و انحراف است میتواند موضع
گفتگو میان دینداران و بیدینان قرار گیرد. ما حقیقتا نمیدانیم
که عوامل عقب ماندگی و استبداد و نقض حقوق شر در ایران صرف
دینداری بخشی از ایرانیان است یا خیر (البته میدانیم که شریعت
نقش مخربی داشته است) چون در جامعهی آمریکا نیز بخش قابل توجهی
دیندارند اما جامعه دمکراتیک اداره میشود. اما میدانیم بیدینی
عامل مشکلات جامعه نیست چون بیدینان هیچگاه فرصتی برای اجرای
سیاستهای مورد نظر خود در ایران پیدا نکردهاند. آنها که
میخواهند بیدینان را سرزنش کنند باید امکان رقابت سیاسی و مشارکت
آنها را در قدرت فراهم کنند یا برای این کار مانع ایجاد نکنند.
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|