مقاله

 

 

تاریخ انتشار:02.10.2013

موقعيت متزلزل رژيم و موانع نزديکي با آمريکا

بخشی ازمطلب منشوروارسته



«از ديرباز سياست ايران مبتني بر سياست تأخير و تعلّل بوده است و سعي کرده است تا خود را از تيررس دشمن دور نگهدارد و تلاش کرده که زمان حمله و تهاجم را به ايران و منطقه به آينده موکول کند تا به تدريج رفع تهديد گردد. اين سياست دفع الوقت سياستي بوده که از ديرباز وجود داشته. بنابراين بايد از فاکتور زمان استفادة بهينه به عمل آيد تا بتوان از حمله آمريكا جلوگيري به عمل آورد»(1).

 از نظر تئوريک، رفتار نظام ولايت فقيه در ايران پاتريمونيال (پدرسالار) يا به عبارتي «رأس محور» است. يعني قواعد بازي توسط ولي فقيه در بالا تعريف و به پائين القا مي شود. از طرفي، تجربه تاريخ نشان مي دهد که رژيمهاي متکي بر يک ايدئولوژي واحد نمي توانند در طولاني مدت براي نظام سياسي خود ثبات و يکپارچگي تضمين کنند. زيرا بر اثر شرايط متحول و پيچيده زمان و رشد جبري ارتباطات بين المللي، از درون و برون با تعابير و تفاسير متفاوت مواجه مي شوند. بطور مثال گرچه جهان بيني ملاها در رژيم خميني متکي بر يک نظريه واحد است و آبشخور ايدئولوژيک آنها يکي است، ولي همان ديناميسم دوران و زمان موجب مي شود که جناحهاي مختلفي درون آن رشد کنند. به تعريفي تفسير متفاوت اين دستجات از انباشت سرمايه و بازار آزاد اقتصاد، آنها را به اتخاذ مواضع متفاوتي سوق داده است.

بازتاب اين نظريات را مي توان در فهم آنها از نوع تنظيم رابطه با غرب به خصوص آمريکا دريافت. بطور مثال، جناح (رفسنجاني- خاتمي- روحاني)، جهت حفظ نظام به تعبير و تفسيري جديد و رفورميستي از دکترين «ولايت مطلقه» خميني، پرداخته و با استفاده از نفرت عامه مردم و رأي دهندگان از جناح ديگر هيأت حاکمه (جناح وابسته به ولي فقيه)، تلاش دارد تا خود را با شرايط متحول و پيچيده دوران، منطبق کنند. البته اين رشد تضادها که محصول تحول در افکار عمومي و منعکس کننده نارضايتي است، در ايدئولوژي حاکميت بارز نمي شود. زيرا انعکاس آن مشروعيت نظام را زير سؤال مي برد. و اين مسأله يي نيست که از ديد تمام جناحهاي حاکم در ايران قابل اغماض باشد. پاشنه آشيل نظام نيز همين ايدئولوژي متحجري است که نظام استبداد ديني بر پايه آن شکل گرفته است. باتوجه به همين خصيصه مشترک ايدئولوژي است که جناحهاي حاکم در رژيم، در حفظ اختناق و سرکوبگري، در داخل کشور و نيز صدور تروريسم و اعمال فشار عليه مقاومت مشروع و شاخص اصلي آن در اشرف و ليبرتي به مثابه اصلي ترين و جدي ترين تهديد استبداد ديني، تشريک مساعي دارند. هجوم تروريستي عوامل رژيم در عراق به اشرف که موجب شهادت پنجاه و دو قهرمان مجاهد خلق شد آنهم در آغاز رياست جمهوري روحاني، خود بهترين بينه و گواه از تشريک مساعي تمام جناحهاي دروني رژيم در نابودي جدي ترين تهديد خود مي باشد.

پس از موفقيت روحاني در انتخابات رياست جمهوري سال 1392، و اعلام سياست « گفتگو محور» و ”ائتلاف براي صلح“ که تداعي کننده شعار”گفتگوي تمدنها“ي خاتمي بود، بار ديگر نظرات خوشبينانه يي راجع به تحول روابط ايران و غرب و احتمال برقراري روابط ديپلماتيک بين ايران و آمريکا از جانب کارشناسان غربي مطرح شده و تا جايي پيش رفته که برخي از تحليلگران غربي از پديده روحاني به عنوان آخرين شانس طلائي بهبود روابط دو کشورياد مي کنند، که شايد ديگر تکرار نشود. خاتمي رئيس جمهور اسبق نظام در مقاله اي در گاردين مي نويسد « راي مردم ايران به دکتر روحاني و برنامه هاي تحول طلبانه اش در هر دو عرصه سياست خارجي و داخلي فرصتي استثنائي و شايد تکرار نشدني، براي ايران و غرب و همه قدرتهاي محلي و منطقه اي فراهم آورد».(2) بر همين سياق، دولت آمريکا که قبلأ اين پنج شرط را مبناي هر نوع بهبود يا تجديد روابط سياسي بين دو کشور اعلام کرده بود: 1ـ توقف پروژه اتمي و حل مسأله سلاحهاي استراتژيک کشتارجمعي؛2 ـ حمايت رژيم از صلح خاورميانه؛ 3ـ مسأله امنيت منطقه و عدم دخالت ايران در امور داخلي دولتهاي منطقه؛ 4ـ کنار گذاشتن سياست تروريستي و عدم حمايت از تروريسم بين المللي؛ 5ـ بهبود شرايط حقوق بشر در ايران. اما در دوران رياست جمهوري اوباما، الويت به حل و فصل بحران اتمي شدن ايران اختصاص داده و به نوعي از مطرح کردن ديگر موانع پرهيز نموده است.

متعاقباً رژيم ايران نيز ضمن وارد ندانستن شروط آمريکا، بدليل معضلات لاينحل داخلي هرنوع شرط مذاکره با آمريکا را مردود دانسته و براي نخستين بار اعلام آمادگي براي ً گفتمان سازنده ً با غرب را مطرح نموده است. در واقع آن چه آمريکا از ايران انتظار دارد، تغيير رفتار رژيم مي باشد و نه سرنگوني آن.

يکي از عوامل مؤثر در تبيين خط مشي و سياستگزاري دولتهاي رودررو در مناسبات بين المللي، شناخت منافع و نظريات متقابل آنهاست. لذا ضروريست که مختصري به بررسي منافع دولتهاي ذينفع بپردازيم. تجربه نشان داده که هرجا نياز رژيم به جامعه کمتر بوده افزون خواهي و سرکوب دولتي افزايش يافته و بالعکس هر وقت دولت با خزانه هاي خالي مواجه گرديده وانباشت نارضايتي و مطالبات مردم به نقطه جوش رسيده، به منظور سرپوش بر مصائب و کاناليزه کردن خواسته هاي مشروع مردم، از نقش جامعه در تصميم سازي سياسي سخن رانده است. چرا که رأي ملت صرفأ جواز ورود به ميدان برخورداري از ثروتهاي دولتي در راستاي حفظ عمود خيمه نظام بوده است. به عبارت ديگر براي تحصيل جواز هم همين شعارهاي عوام فريب و مقطعي کفايت ميکند. پيروزي روحاني در انتخابات فرمايشي در ايران آنهم در دقيقه نود، با هدف فريب جامعه بين اللمللي و اعلام مذاکرات بدون پيش شرط با آمريکا جهت الف: ترس از قيام مردم در انتخابات در جهت مصلحت نظام وي از طرف خامنه اي منصوب شد، اگر چه ايده آل ولي فقيه فردي چون جليلي بود.

 محمدتقي مصباح يزدي، عضو مجلس خبرگان مي‌گويد مصلحت نظام اين بود که حسن روحاني رييس جمهور شود.(3) ب: وقت کشي براي دستيابي به سلاح هسته اي. ج: تلاش جهت اغفال اوباما تا تحريم ها را کاهش و نهايتأ متوقف سازد. د: تلاش جهت نابودي مقاومت سازمان يافته. در اين راستا ولي فقيه نيز از سر استيصال غرب به ياري او اعلام ميکند که « نرمش قهرمانانه» در صلح امام حسن، تاکتيک برون از بحران است. ولي تا آنجائي که به مقاومت ايران برميگردد، نرمش قهرمانانه تعبيري است با هدف کشتار وقيحانه مجاهدين بي سلاح. بله هزينه مماشات با آمريکا از توطئه ليست گذاري کذائي در دوره رياست جمهوري کلينتون به کشتار علني با شيوه تير خلاص در زمان رياست جمهوري اوباما ارتقاء يافته است. ولي آن طرف سکه نمايانگر اقتدار و مقبوليت اين مقاومت چه در داخل ايران و چه در سطح خارجي و وحشت و زبوني دشمن منافع ملي ايران از اعتبار شوراي ملي مقاومت مي باشد. استبداد ديني براي بقاي خود از هر ترفندي فروگزار نيست. روحاني ديروز فرياد « شعار زيباي مرگ بر آمريکا وحدت آفرين است» (4) را سر ميداد و امروز اعلام آمادگي بدون پيش شرط براي مذاکره با آمريکا را جار ميزند.

البته اين جراحي درون نظام که الزامات بعدي خود را نيز قطعاً به همراه خواهد داشت، موجب خواهد شد که سمت و سوي بحران درون اليگارشي ديني به شکل افزاينده اي به ضد خود عمل کند. لذا با ترکيب و تلفيق معضلات لاعلاج داخلي و خارجي و تطبيق آن با ساختار کنوني جامعه، مي توان چشم انداز استراتژي رژيم را بهتر ترسيم کرد. در وراي تمام مانورها و تاکتيکهايي که رژيم براي حفظ قدرت به کار مي برد، نهايتاً توانايي عبور از موانع و بن بستي که اکنون با آن مواجه است را نداشته و آثار آن نيز به خوبي و روشني نمايان است. نه فقط به اقتضاي زمان بلکه بر اساس قانونمندي حاکم بر جامعه و اصول منطبق بر شرايط بين المللي است که چنين برداشتي ممکن مي شود. استراتژي مبتني بر «گفتمان سازنده با غرب» و دادن امتيازهاي استعماري به غرب قادر به حفظ رژيم فقاهتي نيست. پيامهاي حسن نيت روحاني به غرب، خاصه دولت اوباما، پيام تبريک عيد به يهوديان در سراسر جهان، پيام حسن نيت به کشورهاي عرب همسايه در خليج فارس، بهبود روابط با انگلستان، انتخاب جواد ظريف به سمت وزارت خارجه که سابقه دوستي با برخي دولتمردان آمريکائي را داراست، آزادي خانم نسرين ستوده از زندان، مصاحبه اختصاصي با خانم امانپور در سي ان ان، نمونه مانورهائي است که سمت و سوي آن مصرف خارجي دارد. با هدف جذب آمريکا در حذف تحريمهاي اقتصادي ناشي از پروزه تسليحات اتمي نظام، که باعث تزلزل در دستگاه ولايت فقيه شده است. اين سؤال اساسي مطرح مي شود که آيا تغيير در تاکتيک که مأخوذ از سياست خارجي جديد رژيم مي باشد، از زاويه قدرت و ثبات است که اينگونه ترسيم شده است يا برعکس انعکاسي است از تشديد فزاينده نگرانيهاي دروني نظام و عدم اعتماد به نفس در بين نخبگان رژيم که شاهد « انعطاف» و بعضاً دستپاچگي در سياست خارجي اش شده است. به يقين بايستي اذعان داشت که استراتژي جديد برون مرزي نظام فقاهتي، نه از زاويه توانمندي و ثبات داخلي و مقبوليت جهاني، بلکه دقيقاً ناشي از وحشتي است که رژيم از به هم خوردن تعادل دروني خود حس مي کند. نبايد فراموش کرد که از بدو تأسيس رژيم تا قبل از ترسيم استراتژي جديد، رژيم همواره آمريکا را شيطان بزرگ قلمداد مي کرد. حال آنکه در شرايط فعلي مجبور است، دست نياز و همکاري به سمت همان استکبار جهاني دراز کرده و طلب بخشش کند. مسلماً اين تناقض در رفتار حکومت از ديد عناصر محافظه کار درون رژيم پنهان نبوده و مسلماً پيامد اين تقابل براي تمام ترسيم کنندگان خط مشي جديد در لايه هاي بالاي رژيم جز شکست نتيجه بهتري را ارمغان نخواهد داشت.

 بخصوص ولي فقيه نظام که با حمايت از سياست روحاني دست به قمار کلاني زده است. در نتيجه، ترفند دست يازيدن به سياست خارجي جهت سرپوش گذاري بر بحرانهاي دروني به دليل صوري بودن آن همانطور که در دوران خاتمي مشکلي حل نکرد خود عاملي خواهد شد جهت ارتقاي تضادهاي داخلي که تصوير تاريک تري از رژيم در آينده ارائه خواهد داد. البته همانطوري که در زمان خاتمي توفيق داشت که نام پر افتخار اين جنبش را در ليست کذائي آمريکا قرار دهد، اکنون نيز اين خطر توطئه وجود دارد که تلاش شود تا مقاومت ايران در ليبرتي و غرب با توطئه جديد مواجه شود. يورش وحشيانه به اشرف را مي توان در اين راستا بررسي نمود، که بحث آن جداگانه بررسي خواهد شد. با توجه به خصلت حاکميت ملاهاي حاکم که قبلاً شرح داده شد، استراتژي صاحبان قدرت، و منافع آنها از پيشبرد سياستهاي موجود، اساساً مبتني بر خواستها و نظرات شخص خامنه اي تنظيم و بنا شده است. اگرچه رژيم همواره ملت ايران را وجه المصالحه هدفها و مقاصد خويش کرده است ولي، اين استراتژي موجب رشد و ارتقاء تضادهاي عميق بين خواستهاي مردم و منافع رژيم نيز شده است. در يک برآورد کلي، با توجه به سطح تعارض در حاکميت نظام، دو بينش کلي نسبت به مقوله نزديکي با آمريکا و مقوله ورود در اقتصاد جهاني و بازتاب آن در سطح بين المللي وجود دارد که تحت عنوان «نظريه واگرايي» و «نظريه همگرايي» در محافل سياسي رژيم همواره مورد بحث مي باشد.

1ـ نظريه واگرايي يا محافظه کار

صاحبان انديشه فوق را نظر بر اين است که حکومت بايستي همواره از طريق حفظ آرمانهاي ايدئولوژيک خود که منبعث از مقوله ولايت فقيه مي باشد، تسلط خود را بر آحاد جامعه از دست ندهد. هر نوع مسامحه در اين زمينه، موجب عميق شدن تضاد ميان مردم و روحانيت مي شود و ثبات رژيم را به خطر مي اندازد. در حقيقت اين بينش که بر پايه حفظ امنيت نظام بناشده مي گويد که هر نوع تنظيم رابطه فرهنگي، اقتصادي و سياسي با آمريکا، با توجه به خصلت متفاوت آن با اروپا، الزامات خاصي را با خود و در خود دارد که نهايتاً مي تواند موجب ضربه زدن به ولايت فقيه گردد. از ديد صاحبان نظريه فوق، ايران اکنون از حالت يک شريک که در زمان شاه بود، به يک رقيب آمريکا تبديل شده که خود يک نوع ارتقا و پيروزي سياسي به حساب مي آيد. اين موقعيت ويژه باعث جذب جريانهاي ضدآمريکايي در جهان اسلام شده و بدين لحاظ جايگاه رژيم به عنوان نقطه ثقل «اُمّ القُراي اسلامي» تضمين مي گردد. «چه خطراتي امام و حکومت او را تهديد مي کند؟ آنجا که امام مستقر ميشود اُمّالقُرا نام دارد، و مسلماً ضربه به حکومت امام، ضربه به اسلام است. لذا وظيفه ما حفظ امالقرا است. حفظ حکومت است که در رأس آن ولي مشروع مسلمين قرار گرفته است... بدون شک ما بايد توسعه پيداکنيم. کشوري قوي بشويم. زيرا بدون اين لوازم حفظ ام القرا ميسر نيست. نميتوانيم محور امامت امت را نگهداريم. براي توسعه، هم سرمايه ميخواهيم و هم تکنولوژي و هر دو را بايد جذب کنيم»(5). تا آنجا که به باورهاي رژيم برمي گردد، قدرت سياسي در قدرت نظامي نهفته است. براي محور قرار گرفتن در جهان اسلام، اتکا به قدرت اتمي امريست ضروري و حياتي. به عبارتي توان تحقق مشترک اصول و منافع با همه ابعاد قدرت تکميل مييابد.

از نقطه نظر جريانات واگرا، الزامات همکاري با آمريکا اساساً حول محور تهاجم فرهنگي شکل مي گيرد. علت اصلي طرح مسأله تهاجم فرهنگي اين است که اولاً با توجه به تکيه روي تعديل و توسعه اقتصادي و مسأله سازندگي، ارزشهاي ايدئولوژيک رژيم تحليل مي رود. ولايتي مشاور ولي فقيه در امور بين المللي، چنين استدلال مي کند:

«آيا شما کشوري را مي شناسيد که رابطه با آمريکا نداشته باشد و بعد رابطه برقرارکرده و توانسته منافع ملي و اقتصادي بيشتري را نصيب خودش بکند، بدون اين که شيئ گرانبهاتري را از دست داده باشد؟»(6). و در تکميل اظهارات ولايتي، شخص خامنه اي چنين مي گويد:

«دشمناني وجود دارند که دين و استقلال ما و حتي ارزشهاي ملي و غيرديني ما را با ابزارهاي فرهنگي و تبليغي مانند فيلم، سينما، خبرسازي و جريان سازيهاي جهاني مورد تهاجم قرار داده اند و براي سست کردن پايه هاي آنها تلاش مي کنند. بنابراين سازندگي کشور بدون توجه به اين مهم، کار حکيمانه و عاقلانه نيست»(7).

همينطور نوسازي و توسعه اقتصادي، و حضور فعال در بازار اقتصادي غرب، غير ديني شدن جامعه را به ارمغان مي آورد. در واقع بنا به استدلال اين طيف، انباشت سرمايه و تحولات تکنولوژيک، جامعه را به سوي جدايي دين از دولت مي کشاند و لامذهبي را ترويج مي دهد. از ديد تحيلگران طيف واگرا، حفظ ارزشها در مقابل توسعه، اولويت دارند. به تعريفي ديگر، در استراتژي اين جناح اصالت با حفظ ايدئولوژي متکي به ولايت فقيه است. بي دليل نيست که خامنه اي با صراحت مي گويد: «مقابله با آمريکا يکي از وسايل وحدت اين ملت بوده است. اينها مي خواهند با اين جنجالها همين وسيله وحدت را به وسيله اختلاف تبديل کنند»(8).

2ـ نظريه همگرا (وابسته گرا):

طرفداران اين نظريه (رفسنجاني- خاتمي- روحاني)، را عقيده بر آن است که دوران تشنج زدايي فرا رسيده و به دليل نيازهاي اقتصادي ـ تکنولوژيک نظام به غرب، ديگر نمي توان بر حسب ميل باطني با توسل به سياستهاي گذشته به اهداف عاليتر خود که همانا تثبيت هژموني در جهان اسلام است، راه يافت.

بايد براي صلاح منافع خود از قدرت، در جهت پيشبرد هدفهاي خويش از شيوه ماکياوليسم استفاده کرد. آنها عقيده دارند که در سياست خارجي، اگر بخواهيم آرمانخواه باشيم، بايستي با اتکا به ديپلماسي اقتصادي از طريق تأمين و تعميق رشد مناسبات بين المللي، اهداف ايدئولوژيک خود را در درازمدت تضمين نماييم. در واقع اين خود در جهت تکميل منافع حاکميت است. تنظيم رابطه با غرب و دول منطقه، خصوصاً فرهنگي، خواه ناخواه موجب گسترش روابط اقتصادي مي شود که نه تنها در جهت تأمين خواستهاي ماست، بلکه خود امنيت رژيم را نيز تضمين مي کند. در واقع در اين نوع نگرش، اصالت را در بازرگاني کردن روابط و تعديل اقتصادي مي دانند. از ديد صاحبان انديشه فوق، هر نوع سياست مماشات با آمريکا، نه از زاويه اعتماد به آنها بلکه ناشي از نيازي است که رژيم آن را در جهت پيشبرد اهداف خود لازم مي داند. بدين گونه رفسنجاني و شرکا، خود را با سياست خارجي آمريکا تطبيق مي دهند.

بدين ترتيب مي توان به وضوح تضاد انديشه را ميان دو جناح ملاحظه کرد. در ضمن لازم به توضيح است که رژيم به خوبي از موفقيت نسبي تحريم آمريکا مطلع است، به ويژه در محدود کردن آن در دستيابي به سلاحهاي استراتژيک کشتار جمعي و تکنولوژي هسته اي.

از آنجائيکه تحريمهاي غرب رژيم را با محدوديتهاي زيادي جهت مشارکت در امور بين المللي موجه ساخته است. تعميم سياست تحريم به کشورهاي ديگر رژيم را ملزم کرده که جهت مقابله با فشارهاي دولت آمريکا، تاکتيکهايي اتخاذ کند. زيانهاي ناشي از کاهش ارزش پول ايران در نتيجه تحريم نفتي آمريکا، و ترسي که اين تحريم در سرمايه گذاري خارجي ايجاد کرده، موجب شده که خسارات آن سر به ميلياردها دلار بزند.

سياست تحريم، هر چند نتوانست ايران را کاملاً منزوي و حيات اقتصادي رژيم را فلج کند، اما کاري کرده است که روابط اقتصادي رژيم با دنيا بخصوص در حوزه انرژي و نظام پولي و بانکي محدوديت هاي زيادي را به ايران تحميل کند. به عبارت ديگر چنانچه رژيم بخواهد به کسب تکنولوژي مؤثر از يک کشور مبادرت ورزد، آمريکا جلويش را خواهد گرفت. و از آنجايي که ارزش اقتصادي را پيشرفت صنايع تکنولوژي و درست بودن سيستم پولي تعيين مي کند، براي اين که بتوان در سطح جهان مطرح بود (از ديد صاحبان انديشه فوق)، بايد وزنه اقتصادي را نيز بالا برد.

اكنون سه ميليون بيكار در كشور وجود دارد كه بيش از دو ميليون نفر از اين تعداد جوان هستند (70 درصد). حدود نيمي از بيكاران جوان داراي تحصيلات عاليه هستند. در اين ميان سهم زنان دو برابر مردان است. بر اساس يك سرشماري 768 هزار بيکار در کشور داراي تحصيلات فوق ديپلم تا دکتراي تخصصي هستند. از اين تعداد 207 هزار و 310 نفر داراي مدرک فوق ديپلم، 505 هزار و 10 نفر داراي مدرک ليسانس، 52 هزار و 169 نفر فوق ليسانس و دکتراي حرفه اي و 3 هزار و 388 نفر نيز داراي مدرک دکتراي تخصصي هستند. فقدان فضاي كسب و كار اين تمايل را در متولدين دهه 60 به وجود آورد كه بيكاري خود را با ادامه تحصيل به تعويق بياندازند. بر اين اساس هجوم متقاضيان به بازار كار از نيمه دهه 80 به نيمه دهه 90 منتقل شد. اضافه شدن پنج ميليون دانشجو در دانشگاه هاي كشور كه در حال تحصيل يا در شرف اتمام هستند، كشور را با بزرگترين تقاضا در 100 سال گذشته مواجه خواهد كرد.(9) لذا بايستي تهديد بارور نبودن شرايط مناسب اقتصادي را جدي تلقي کرد و جهت مقابله با آن کوشيد. يعني اگر دنبال تکنولوژي هستيم، نيازمند مواد خام هستيم، پس بايستي به راضي نمودن کشورهاي پيشرفته صنعتي جهت سرمايه گذاري در صنايع ايران متوسل شويم. البته اين نياز يک نوع وابستگي را نيز با خود دارد. بدين ترتيب است که صاحبان اين نظريه را مي توان «وابسته گرا» دانست.

پارادوکس حضور در بازار جهاني

رژيم در وحشت از تهديد فرهنگي (به دليل انزجار توده ها از رژيم حاکم) ناشي از حضور در بازار جهاني، تلاش مي کند که در عمل بين اين تهديد و توسعه سياسي و تن دادن به شرايط اقتصادي که لازمه ورود به بازار جهاني است تفکيک قائل شود. از اولي ممانعت کند و در مقابل دومي کوتاه بيايد. البته اين تناقض که ناشي از ماهيت قرون وسطايي و مادون سرمايه داري است قابل هضم نيست چرا که نمي توان بهانه آورد که چون اين قسمت رودخانه موج دارد من در اين جا پارو نمي زنم. اين کار امکان ندارد زيرا رودخانه يک کل است. اين گره کوري است که رژيم قادر به باز کردن آن نيست. حجت الاسلام عباس نبوي در ميزگرد جهاني شدن و اثرات آن بر جمهوري اسلامي چنين مي گويد:

از يک سو پشتوانه يي مبتني بر احتراز و پرهيز از اين که چه مي شود و جهاني شدن چه تأثيري بر ما مي گذارد را داريم که نگرشي عميق در ميان بخش وسيعي

از متدينان ماست. بايد اين پشتوانه را حفظ نماييم زيرا نه تنها ضرر نمي زند بلکه عقبه دفاعي مارا مي سازد. و از سوي ديگر بايد اجازه داد و مشارکت و مقاومت فعال توسط نيرهاي مؤثرمان انجام پذيرد. هر چند اين پشتونه ممکن است آمادگيهاي تکنولوژيک و ارتباطي لازم را نداشته باشد. اما ما بايد با حفظ عقبه دفاعي و تحفظي، بدنه ديگري بسازيم که در صف اول تعادل، تعاطي مقاومت فعال با پديده جهاني شدن جا مي گيرد(10). اگر چه اين مطالب سالهاي پيش گفته شده است ولي به دليل منطقي که در آن است قابل استناد مي باشد. حال روشن نيست که چگونه با حفظ عقبه دفاعي (ايدئولوژي ولايت فقيه) و تحفظي مي توان مانع دسترسي نيروهاي جوان اين ميهن به آخرين تحولات و دستاوردهاي پيشرفته امروزي شد. تکيه به شعار توسعه اقتصادي (با پيروي از الگوي چين) رژيم را با پارادوکس غيرقابل حلي مواجه ساخته است. به هر نسبتي که گامهايي در جهت مدرنيته برداشته مي شود به همان نسبت نيز در عرصه تکنولوژي ارتباطات و اطلاعات خود را قرار داده ايم. ايستادگي متولي نظام از تهديد فرهنگي مخرب نيز از همين مقوله استنتاج مي شود. از ديد نخبگان نظام، تعميق پديده جهاني شدن تهديد مستقيم امنيت نظام را در پي دارد.

موانع هر نوع گرايش به سمت آمريکا

با توجه به نگرش خوشبينانه يي که در غرب نسبت به روحاني پيش آمده و با توجه به فشارهاي لابي رژيم با کمک کارتلها و تراستهاي آمريکا بر دولت اوباما، وهمينطور حضور (سه آميگو) در راس سياست خارجي آمريکا (جو بايدن، جان کري و چاک هيکل) که سابقه طولاني در پيشبرد سياست مماشات با آخوندها را در کارنامه خود دارند، در يک فرض خوشبينانه اگر چنانچه آمريکا بخواهد در سياست تحريم ايران تجديدنظر کند و روابط با آخونها را بهبود بخشد، بايد ديد که از آن طرف سکه چه انتظاراتي دارد؟

با توجه به اين که آمريکا روي «منافع مطلوب» خود چون دموکراسي ـ حقوق بشر، کوتاه آمده است، اما بر اساس «منافع حياتي» خود در منطقه، آمريکا انتظارش از رژيم ايران عبارت است از:



1- حل بحران اتمي با قبول متوقف کردن توليد سانتريفيوج زير چهار درصد و تن دادن به نظارت بين المللي بر سايتهاي اتمي رژيم.

2- خروج سپاه پاسداران از سوريه و پايان دادن به حمايت نظامي از بشار اسد.

3- خروج حزب الله از سوريه

4- حمايت رژيم از صلح خاورميانه و به رسميت شناختن تماميت ارضي اسراييل؛

5- از بين رفتن سلاحهاي استراتژيک تخريب جمعي و متوقف کردن پروژه موشکهاي بالستيک؛

6- عدم حمايت از تروريسم بين المللي (زير چتر جنبشهاي آزاديبخش)؛

7- عدم مخالفت با حضور نظامي آمريکا در خليج فارس، جهت تضمين امنيت اين شاهراه عظيم نفتي.

8- تضمين عدم دخالت در امور همسايگان( بحرين، عراق، عربستان، افغانستان، آذربايجان).

9- تعين تکليف با نقش سپاه قدس در عراق، سوريه و لبنان.

پيامدهاي جام زهر

پذيرش هر يک از پيش فرضهاي فوق از جانب رژيم به مثابه واردشدن در بازي «دامينو» مي باشد. در واقع با پذيرش هر پيش فرضي، ناگزير به پذيرش پيش فرض ديگريست. سؤال اين جاست که عقب نشيني و به اصطلاح نقد خرج کردن از اصول براي پيشبرد منافع درازمدت در نظام تا کجا مرزش کشيده شده است؟ هر عقب نشيني موجب مي شود که خواستهاي بيشتري مطرح گردد. فرض کنيد که رژيم روي مسأله صلح خاورميانه کوتاه بيايد در آن صورت با پيامدهاي ذيل مواجه خواهد بود: الف: بين نهضتهاي تندروي اسلامي که از طريق رژيم تغذيه مي شوند و جمهوري اسلامي ايران تفرقه مي افتد؛ ب: بدين ترتيب راديکاليسم سياسي نمي تواند به دنبال پوشش اسلامي براي خود در منطقه و جهان اسلام باشد؛ ج: بدين ترتيب زمينه هاي وحدت بين نيروهاي بنيادگراي اسلامي در منطقه دچار تشتت مي شود به علاوه: «امروز بحث ما فقط بحث آرمانها و ايدئولوژي نيست. ما منافع ملي داريم که اگر از آنها عقب نشيني کنيم درگيري را تا خانه خود آورده ايم. اگر انرژي که امروز پيرامون بحث اعراب و اسرائيل متمرکز است مهار شود، اين عليه ماست. روزي که اين تهديدات به سوي مرزهاي ما کشيده شود، بحث مذاکره با آمريکا معني ندارد. ما را تمام شده فرض مي کنند. لذا بحث با آمريکا رواني است. اين ماهيت آمريکاست که شکل تهاجمي دارد. و اين ناشي از قدرت ماست. ما بايد به اين نکته پافشاري کنيم. محکم بايستيم و هيچ عدول نکنيم»(11).

به عبارتي از ديد نخبگان نظام به خوبي آشکار است که در صورت برقراري صلح کامل در خاورميانه، تمام نگاهها معطوف به سرمنشأ ناامني در منطقه يعني رژيم خميني خواهد شد. تکليف شعار روز قدس چه مي شود؟ يا در يک فرض ديگر اين طور استنباط شود که رژيم بعد از صرف هزينه هاي سرسام آوري قبول مي کند که دست از تکميل غني سازي در پروژه هسته يي و سلاحهاي استراتژيک تخريب جمعي بردارد. در آن صورت: الف- قادر نيست در معادلات بين المللي به عنوان يک قدرت اتمي و مسلمان از منافع نيروهاي افراطي در جهان اسلام حمايت کند؛ ب- موجب ريزش در نيروهاي خودش مي شود. به علاوه: «من مخالف اين طرز فکر هستم که ما تسليحات نداشته باشيم چون آنها (آمريکا) عليه ما تبليغ مي کنند. انرژي هسته يي يا زيردريايي نداشته باشيم. ما بايد همه آنها را داشته باشيم تا بتوانيم به عنوان يک کشور در منطقه مطرح باشيم». (12)

در واقع منظور از مطرح بودن در سطح منطقه يعني عدم اعتماد به بقاي خود و ايزوله بودن رژيم در سطح جهان، که با توسل به اين گونه سياستهاي نظاميگري و قدرت نمايي کردن در سطح منطقه سعي دارد به نحوي خود را به آمريکا و کشورهاي منطقه تحميل نمايد. معضل ديگر رژيم آينده رژيم هاي سوريه و عراق است. حمايت از سياست آمريکا در خصوص چشم انداز موقعيت سياسي بشار اسد که بنا به تاکيد رژيم ملاها حکم حيات خلوت رژيم محسوب شده و اهميت استراتژيک دارد، به جد باعث بهم ريختن تعادل منطقه اي نظام خواهد شد.

يا در يک مدار بالاتر فرض نماييد که رژيم ايران موفق شود آمريکا را متقاعد ساخته و تحريم آمريکا نيز لغو گردد و اوباما رسماً اعلام کند که دولتش قصد تغيير رژيم در ايران را ندارد و مناسبات دو کشور به مرحله يي برسد که شرکتهاي بزرگ آمريکا جهت سرمايه گذاري وارد بازار ايران شوند. حال بايستي انتظار داشت و ديد که پيامد آن چيست؟ به قول يک کارشناس ارشد سابق سازمان سيا (CIA) در آمريکا به نام ادوارد شرلي: «مثلاً اگر ملاها آن قدر احمق هستند که ورود آمريکاييها را به تهران آزاد کنند، خوب بگذاريد با شيطان به رقص در بيايند»(13). در واقع جام زهري است که رژيم براي نوشيدن آن هزينه گزافي را پرداخت خواهد کرد. به تعريفي ديگر، چنان چه سرمايه داري جهاني آمريکا وارد بازار ايران جهت سرمايه گذاري و بهره برداري شود، به مراتب به دليل بافت متفاوتي که با نوع اروپايي دارد، قدرت تأثيرگذاري بيشتري را نيز از رقباي خود دارد. بنا بر يکي از اصول جامعه شناسي اقتصادي، آزادسازي اقتصادي، در موقع مناسب خود، يک طبقه اجتماعي سرمايه گذار و مدير (تکنوکرات) را به وجود مي آورد که در نهايت امر مي خواهد در نحوه تصميم گيري و اداره مملکت نقشي اساسي داشته باشد. در چنين صورتي، با توجه به خصلت روحانيت حاکم، که قدرت را در انحصار خود تلقي مي کند، رشد چنين قشري در جامعه، يک تهديد جدي براي منافع آنها تلقي شده و غيرقابل تحمل مي باشد. در واقع گسترش نفوذ اقتصادي، الزامات نفوذ فرهنگي (تهاجم فرهنگي) را نيز همراه خود دارد که هضم آن براي خامنه اي به مثابه جام زهر عمل خواهد کرد. در وراي آنچه چراغ سبز خامنه اي تعبير ميشود (نرمش قهرمانانه)، ظرفيت ورود به چنين تعاملي با آمريکا بي شک هزينه سرنگوني رژيم را کاهش مي دهد. بي دليل نيست کهسايت جوان آنلاين وابسته به سپاه پاسداران صحبتهاي خامنه اي را تفسير کرده مي نويسد: «نرمش قهرمانانه» از همان آغازي كه به عنوان بخشي از سخنان رهبري در ديدار با فرماندهان سپاه از سيستم پيامكي خبرگزاري‌ها ارسال شد، ذهن‌ها را به سمت و سوي كتابي برد كه سال‌ها قبل حضرت آقا ترجمه‌اش كرده بودند و موضوع آن بررسي صلح امام حسن عليه‌السلام با معاويه بود و ايشان عنوانش را «پرشكوه‌ترين نرمش قهرمانانه تاريخ » انتخاب كرده بودند. اين اشتراك لفظي باعث شد شبهه‌اي در اذهان پديد بيايد كه آيا نظام از آنچه كه تاكنون بر سر آن مقاومت كرده، دست كشيده و اينك وقت مصالحه‌اي از جنس واگذار كردن حكومت به دشمن فرا رسيده است؟ اين شبهه از سوي رسانه‌هاي مخالف و معاند نظام با ذوق‌زدگي مورد استقبال قرار گرفت و آنان كوشيدند موقعيت كنوني جمهوري اسلامي ايران را در نقطه ضعف و مجبور به تسليم در برابر فشارهاي غرب نشان دهند. برخي پا را از اين نيز فراتر نهاده و صراحتاً عنوان كردند كه زمان نوشيدن جام زهري ديگر رسيده و آرزوي خويش را به عنوان تحليل، بر كلام رهبري سوار كردند! برخي نيز كوشيدند اين «نرمش قهرمانانه» را در كلام رهبري به چراغ سبز نظام براي انجام مذاكره مستقيم ميان ايران و امريكا تعبير كنند و براي پايان دوره قطع رابطه ميان ايران و امريكا ذوق‌زده شوند! اينكه كلام رهبري را در منطبق‌سازي تاريخي نمي‌توان بر صلح امام حسن عليه‌السلام تطبيق داد، امري نيست كه برخاسته از تخيل يا صرف پاسخگويي به شبهات پيراموني باشد، بلكه مي‌توان با تبيين شرايط منتهي به وقوع صلح ميان امام حسن عليه‌السلام و معاويه و استناد به آن، ثابت كرد كه جمهوري اسلامي ايران به هيچ عنوان در شرايط چنين صلحي نيست. از سويي بازخواني برخي مواضع رهبري در مقوله سياست خارجي نشان مي دهد كه اين تحليل صلح حسني از «نرمش قهرمانانه» با مواضع خود ايشان نيز سازگاري ندارد.»

حتي اگر الگوي چين را در نظر بگيريم (زيرا جناح همگراي رژيم چنين تحليلي دارد)، که توانسته تا حدي از طريق توسعه و تعديل اقتصادي منهاي رفرم سياسي، سياستهاي خود با غرب را سمت دهد، درست نيست. زيرا چين جامعه يي است سکولار که برخورد با فرهنگهاي گوناگون، برايش تهديد ثبات تلقي نمي شود. در حالي که در رژيم جمهوري اسلامي که از لحاظ ايدئولوژي، متکي به دوران ماقبل سرمايه داري است، به دليل باورهاي قشري و انحصارطلبانه از مذهب اسلام، هرگونه نوآوري و انطباق با مدنيت معاصر، تهاجم فرهنگي و توطئه آمريکا تلقي مي شود. به عبارتي ذوب شدن يخهاي روابط دوکشور، قبل از هردستاوردي مسير ذوب شدن رژيم را ارمغان خواهد داشت. فرصتي مغتنم نصيب مردم ومقاومت سازمان يافته آن خواهد كرد تا با استفاده از فضاي پيش آمده به مطالبات ديرينه خود جامعه عمل به پوشانند.

پس مي توان با قاطعيت گفت که قدرت حکومتي و رفتار ديپلماسي نظام جمهوري اسلامي پايه ايدئولوژيک داشته و عدول از آن به آساني ميسر نيست (پاشنه آشيل نظام). از طرفي الگوي چين هنوز به پايان نرسيده است. به علاوه، تجربه تاريخ نشان داده که بدون اتکا به حداقل رفرم سياسي از طريق تشويق نهادهاي دموکراتيک، امکان توسعه و پيشرفت بنيادي عملي نيست.

نتيجه - چشم انداز روابط تهران- واشينگتن

با توجه به آنچه که بعضاً شرح آن رفت، در يک جمع بندي مي توان استنباط نمود:

1- رژيم جمهوري اسلامي ايران هرگونه مماشات با آمريکا را به دليل ايدئولوژي متکي بر ولايت فقيه و نبودن ظرفيت در طيف سياستگذاران ايران، به مثابه پشت کردن به آرمانهاي خود تلقي مي کند. بازتاب آن در جامعه و در طيف نخبگان رژيم راه به سست شدن ارکان نظام مي برد.

2- از نظر نخبگان رژيم، هر نوع کاهش بحران (همچون موفقيت در پروسه صلح خاورميانه)، و دلمشغولي بلندمدت (زير چتر تعديل اقتصادي)، يک تهديد براي منافع کل نظام محسوب مي شود. از همين روي است که حتي فردي چون ميرحسين موسوي در اجتماع دانشجويان اسلامي دانشگاه تهران، اظهار مي دارد: «ملتهاي مسلمان بايد اصل را بر دشمني و فريب ابرقدرتها با خود بگذارند، (دماگوژي مبتني بر ماکياوليسم) مگر خلاف عيني و عملي آن را مشاهده و لمس و باور نمايند»(14). اين سياستي است که همواره از جانب خاتمي و اکنون نيز روحاني ترويج ميشود.

3- در شرايط کنوني، اليگارشي ديني به شدت متکي به روحانيون است، هر نوع شکاف و ناهمگوني بين عناصر اصلي در طيف روحانيت موجب به هم خوردگي تعادل دروني رژيم مي گردد. ارتقاء تنظيم رابطه مثبت با آمريکا، مي تواند شکاف موجود بين روحانيت را عميقتر ساخته و مسير فروپاشي نظام را هموارتر سازد.

4- هر نوع گرايش در طيف همگرا جهت نزديک شدن با آمريکا بعد از سه دهه تأخير را بايستي در چارچوب نياز رژيم به مثابه نقطه ضعف تفسير کرد که حول محورهاي ذيل قرار دارد. الف ـ کسري درآمد که عوامل مختلفي داشته و مهمترين آن تقليل بهاي درامد ناشي از تحريم هاي نفتي است ب ـ با نزديکي به آمريکا در صحنه بين المللي، پرستيژ و حقانيت آورده و دست بازتري جهت نفوذ در منطقه خاورميانه و آسياي ميانه خواهد داشت، ج ـ نزديکي با آمريکا، کمکي است تا با دستاويز به روابط خود با آمريکا بتواند در سازمان ملل مانع محکوميتهاي عديده نقض حقوق بشرگردد. د- نزديکي با آمريکا موجب ميشود که رفتار آمريکا در خصوص ماهيت نظام تغيير کند. و رژيم استبداد ديني را به رسميت بشناسد و در امور داخلي آن دخالت نکند. ه- و بلاخره مهمترين وجه آن نزديکي با آمريکا موجب ميشود که جدي ترين تهديد رژيم که همانا مقاومت سازمان يافته شوراي ملي مقاومت مي باشد وجه المصالحه اين سازش قرار گيرد (البته به زعم رژيم). و همين طور تلاش کند تا فعاليتهاي مقاومت ايران در آمريکا و اروپا متوقف شود.

اما تا آن جايي که به منافع آمريکا بر مي گردد:

الف: هر نوع سياستگذاري آمريکا را در قبال رژيم ايران با توجه به تئوري (Linkage) بايستي در چارچوب منافعش در مناطق خاورميانه، آسياي ميانه و حتي اروپا ارزيابي کرد.

ب: تأمين منابع اقتصادي (خصوصاً نفت در منطقه) بعضاً نيازمند مانورهاي سياسي ـ نظامي بوده و در واقع نقطه تعارضش با رژيم نيز در همين مقوله گره خورده است. بطور مثال رژيم خواهان مشارکت در پيمان امنيتي خليج فارس است. به عبارت ديگر خواهان خروج نظامي آمريکا از منطقه است.

ج: به دليل سياست اوباما در قبال سوريه که جهت حمله نظامي چراغ سبز کنگره را درخواست کرد، و بدين ترتيب بدعتي جديد در پيشبرد خطوط سياست خارجي خود با کنگره را طرح نمود، چنانچه بخواهد سياست تحريم نفتي خود را، در قبال رژيم تغييردهد، موظّف به جلب رضايت کنگره و خاصه حاميان اسرائيل در مجمع قانون گزاران آمريکا مي باشد. از سوئي بيش از شش لايحه در خصوص تخلفات رژيم در مورد پروژه اتمي رژيم در سازمان ملل به تصويب رسيده که بايستي تعيين تکليف شود. اد رويس رئيس کميته روابط خارجي مجلس نمايندگان آمريکا در مصاحبه با تلويزيون فاکس نيوز گفت:

تنها دليلي که رژيم ايران مي خواهد مذاکره کند اين است که نگران است ما اقتصاد آن را از درون منفجر کنيم. ما بايد به آخوندها بگوييم: يا غني سازي را متوقف کن و به قابليتهاي توليد بمب خود خاتمه بده، يا اقتصاد تو را از درون منفجر مي کنيم.(15) در اين راستا گروه بحران که از بنيادهاي فکري معتبر در جهان محسوب مي شود و مرکز آن در نيويورک و بروکسل است، در گزارشي که امسال در مورد بحران اتمي رژيم ارائه داد مي نويسد که در صورت تصميم دولت اوباما در رفع تحريم هاي رژيم، فقط هشت تا از سي و يک لايحه اي که در کنگره تصويب شده قادر است برداشته شود. باقي نياز به اجماع کنگره و سنا دارد. (16)

د: سرمايه گذاري در نظامي ناهماهنگ که داراي تمرکز قدرت نيست، نه تنها عقلاني نبوده بلکه از ريسک بالايي نيز برخوردار مي باشد.

ه: حتي در يک فرض خوشبينانه، چنان چه آمريکا در خصوص بحران سياست اتمي رژيم به توافق برسد، در خصوص سياست کلان و نقش رژيم در ژئوپلتيک منطقه راه درازي در پيش دارد.

و: اگر چه کارتلهاي نفتي و صاحبان منافع در بازار سهام در غرب، به گسترش مناسبات تهران ـ واشينگتن دل بسته اند، ولي با جديت بايستي خاطر نشان ساخت که به دليل ماهيت اليگارشي حاکميت مذهبي در ايران، چنين انتظاري خوشبينانه است.

ز: از آن جايي که دولت آمريکا به خوبي مطلع است که نيات طيفي از رژيم از نزديک شدن به آنها ناشي از ضعف و نيازيست که بدين شکل خود را ظاهر مي کند، لذا تا موقعي که رژيم شرايط کامل آمريکا را نپذيرد، هر نوع پيشفرض بهبود روابط دو کشور در چشم انداز کوتاه مدت، ساده انديشي محسوب مي شود، و در دراز مدت به سرنگوني راه ميبرد.

رژيم ملاها، بيش از سي و چهار سال است که با توسل به شعارهاي ضدآمريکايي، نه بر حسب اتفاق يا فقط عوام فريبي، بلکه با يک «تحليل مشخص از شرايط مشخص» مبتني بر ايدئولوژي بنيادگرا نيروهاي خود را تغذيه و حفظ کرده است. اليگارشي ديني هم تجربه شاه را دارد و هم تجربه خاتمي. از نظر بين المللي نيز تجربه قذافي، صدام حسين و مبارک را شاهد بوده است. برقراري رابطه با آمريکا و ذوب شدن يخهاي ميان دو کشور، چون سونامي تمام ارکان رژيم را به چالش مي کشاند و سرنگوني را با هزينه کمتري ميسر مي سازد. طبعأ مردم ايران و مقاومت سازمان يافته آن، از اين چالش با تمام نيرو استقبال ميکنند.

(ادامه دارد)
 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد