تاریخ انتشار: 27.07.2014
زنده یاد
محمدرضا
سعادتی
سید محمد رضا سعادتی فرزند سید علی به سال
۱۳۲۳ در شیراز و در خانوادهای روحانی و کمبضاعت به دنیا آمد. پس
از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۴۱ با بورسیه دولتی در
دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در سال ۱۳۴۵ در رشته
مهندسی برق فارغالتحصیل شد و به سربازی رفت و به عنوان سپاه ترویج
آبادانی و مسکن در ایلام مشغول کار گردید.
پس از پایان خدمت وظیفه در سال ۱۳۴۷ وارد کارخانه ذوب آهن اصفهان
شد و سال بعد به دایره مهندسی ستاد نیروی هوایی منتقل شد و دو سال
و نیم در آن مرکز به کار پرداخت. همزمان با کمک برادران جلالزاده،
شرکتی تحت عنوان نولکو را به ثبت رساندند و از طریق جلالزاده با
مهدی رضایی آشنا شد و به عنوان سمپات به همکاری با سازمان مجاهدین
خلق پرداخت...
سعادتی از جمله کسانی است که از ضربه شهریور ۱۳۵۰ ساواک به سازمان
مجاهدین در امان ماند اما در اردیبهشت ۱۳۵۱ در پی دستگیری مهدی
رضایی، سعادتی به همراه همسرش ناهید جلالزاده دستگیر شدند. سعادتی
به حبس ابد محکوم شد و در زندان به کمون مسعود رجوی پیوست و به سید
سیکو مشهور شد. سعادتی در زندان، تاریخ معاصر تدریس مینمود.
سعادتی در ۲۲ آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و ۲۳ بهمن، زمانی که
سازمان طی اطلاعیهای علنی اعلام وجود کرد، در جمع کادر مرکزی ۱۵
نفره آن قرار گرفت. همچنین به عضویت هیئت مدیره شرکت نولکو بازگشت.
وی در کنار این امور به فعالیت در دادستانی انقلاب تهران نیز
پرداخت.
در این دوره بود که با مأموران شوروی ارتباط گرفت اما خیلی زود لو
رفت و هنگام در اختیار گذاشتن پرونده سر لشکر مقربی به ولادیمیر
فنسینکو (دبیر اول سفارت شوروی) در ۶/۲/۱۳۵۸ دستگیر شد.
سعادتی پس از دستگیری و محاکمه توسط موسوی تبریزی به ۱۰ سال زندان
محکوم شد. اما پس از وقایع خرداد و تیر ۱۳۶۰ اعدام گردید.
سران سازمان مجاهدین در اولین واکنش به دستگیری سعادتی نزد آیتالله خمینی
رفتند. در این دیدار که در قم انجام شد، مسعود رجوی، موسی خیابانی
و تنی چند از اعضای سازمان حضور داشتند. روزنامه کیهان تیتر بزرگی
از صفحه اول شنبه ۸ اردیبهشت را به این دیدار اختصاص داد.
با به نتیجه نرسیدن لابیها سازمان مجاهدین خلق یکماه پس از
دستگیری سعادتی رسما این موضوع را اعلام نمود و ضمن رد اتهام
جاسوسی نسبت به جلوگیری از ملاقات وی با همسرش و عدم دسترسی اش به
وکیل اعتراض نمودند. از ۲۵ خرداد ۵۸ تا ۹ تیرماه آن سال سازمان
مجاهدین بیش از ۷ اطلاعیه در حمایت از وی صادر نمود که به توجیه
عمل او در برقراری ارتباط با شوروی و ادعای شکنجه وی میپرداخت.
همچنین خانوادههای هوادار مجاهدین به سرپرستی خانواده رضایی و
بدیع زادگان تحصنی را در مقابل وزارت دادگستری ترتیب دادند و
خواستار آزادی سعادتی شدند. این تحصن تنها زمانی خاتمه یافت که
آیتالله سید محمود علایی طالقانی اطمینان داد سعادتی بزودی آزاد
خواهد شد.
در تیرماه ۵۸ اطلاعیهای با امضای ۴۲ تن از شاعران و نویسندگان
چپگرا از جمله احمد شاملو، سیمین بهبهانی، گلی ترقی و... منتشر شد
و سعادتی را «گروگان آزادی در چنبر تهمتها و افتراهای مرموز»
خواندند و خواهان آزادی او شدند.
سعادتی خود نیز در نامهای به دادستان کل، خواستار حضور نمایندهای
از سازمانش شد اما به رغم اشتراک این پیشنهاد از سوی گروههای
مختلف، سازمان نماینده خود را به دادگاه وی نفرستاد تا از پیگیری
قضایی و بررسی ماهوی موضوع امتناع نماید.
حاشیههای پرونده در سالهای بعد
مصطفی تاجزاده در مصاحبه با روزنامه شرق میگوید:
"… سعادتی به جرم جاسوسی دستگیر شد و به چند سال زندان محکوم شد.
اما پس از شهادت محمد کچویی در زندان مشخص شد که فردی که کچویی را
ترور کرده یعنی آقای کاظم افجهای از طریق سعادتی جذب سازمان شده و
این ترور را صورت داده بود. منتها نکته مهم این بود که سعادتی بعد
از مسعود رجوی و موسی خیابانی نفر سوم سازمان و مخالف مشی مسلحانه
بود و معتقد بود این مشی ضربه اش به سازمان از ضربه دستگیری محمد
حنیفنژاد در سال ۵۰ و یا مارکسیست شدن سازمان در سال ۵۴ بیشتر است
و نباید وارد فاز مسلحانه شد. ...
تز رجایی این بود که با زنده
ماندن سعادتی میتوان در سازمان خط فعالیت سیاسی را به جای فاز
نظامی تقویت کرد و یا باعث ایجاد انشعابی در سازمان شد که بعدها به
سوی فعالیت مسلحانه سوق داده نشوند و معتقد بود اگر چنین اتفاقی
بیفتد برای ما مقابله سیاسی با مجاهدین خلق در درازمدت بهتر از
وارد شدن به فاز مسلحانه و فعالیت غیرقانونی سازمان است. وقتی
محمدعلی رجایی شنید که میخواهند سعادتی را اعدام کنند تلاش زیادی
کرد که جلوی اعدام را بگیرد تا به تاخیر بیندازند تا مسئله را در
سطح بالاتر بررسی کنند. ظاهراً مسئول مربوطه [لاجوردی] میدانست که
در موضع بالاتر ممکن است مانع اعدام شوند، تا وقتی سعادتی اعدام
نشد جواب تلفن رجایی را نداد. با اعدام سعادتی وصیت نامه معتبرش
نیز از سوی مخالفان به عنوان اینکه ساختگی است کارکرد خود را از
دست داد. در صورتی که وی حداقل کاری که میتوانست بکند این بود که
افرادی نظیر مهندس بازرگان و دکتر سحابی را دعوت کند تا سعادتی
خودش وصیتنامه اش را در اختیار اینها بگذارد که در سازمان مورد بحث
واقع شود و بتواند تاثیرگذار باشد.
او در مصاحبه با مجله چشم انداز ایران نیز گفتهاست:
«در صورت عدم اعدام سعادتی، ممکن بود برخی انفجارها و ترورها که
متقابلاً خشونتهایی را از طرف مقابل در پی داشت، ایجاد نشود.
البته عدهای از صاحبنظران معتقدند به علت هژمونی رهبری
، انسجام
تشکیلاتی و اندیشه عاشورایی ، انشعاب در مجاهدین خلق منتفی بود
.
ولی چون این مسیر طی نشد، هیچ یک از دو ادعا قابل اثبات نیست.»
سعید حجاریان و بهزاد نبوی نیز در مصاحبههایی این فرضیه را مطرح
کردهاند که سعادتی در پی مخالفت با مشی مسلحانه سازمان بود و با
حفظ او میشد از خشونتهای بعد جلوگیری کرد.
حجاریان در گفتگو با نشریه نگاه نو، میگوید که لاجوردی خود بدون
تشکیل دادگاه، سعادتی را اعدام نمودهاست.
وصیتنامه سید محمدرضا سعادتی
چنانکه بعدها مشخص شد سعادتی در زندان مبارزه مسلحانه را نفی نموده
بود، و اعلام چنین موضعی از سوی نفر سوم سازمان مجاهدین (پس از
مسعود رجوی و موسی خیابانی) میتوانست از بسیاری خونریزیها ی بعدی
جلوگیری نماید. اما جناح تندرو در جمهوری اسلامی (بوسیله اسدالله
لاجوردی) با اعدام سریع و خارج از ضابطه وی باعث از دست رفتن این
فرصت شدند. متن وصیتنامه سعادتی که پس از مرگ وی منتشر شد مؤید
این ادعا است. ولی سازمان مجاهدین این وصیتنامه را ساختگی و بی
اعتبار دانست. بخشهایی از این وصیتنامه از این قرار است
برادران ما چه جبههای را گشودیم و قدم در چه راهی نهادیم؟ چه شد
که آن همه تحمل و شکیبایی انقلابی خود را از دست دادیم؟... برادران
ما در دامی که امپریالیسم برایمان چیده بود گرفتار شدیم. ما گام در
صحنهای گذاشتیم در که در آن صحنه تقابل هیچکدام از طرفین دعوا از
آن پیروز بیرون نخواهند آمد بلکه این امپریالیستها و مزدوران
داخلی آنها هستند که کرکس وار بر بالای صحنه پرواز میکنند و
انتظار روزی را میکشند تا فرود آیند و با براه انداختن حمام خون
دیکتاتوری وحشتناکی را حاکم گردانند و هزارن نفر را به جوخه اعدام
بسپارند.
برادران ما بسهم خود در گشودن این صحنه که زمینههای
روانی تحقق چنین کودتایی را فراهم میکند مسئولیم شاید مطرح کنید
که این ما نبودیم که این صحنه را گشودیم بلکه بر ما تحمیل گشت، اما
برادران ما بعنوان یک طرف این دعوا میتوانیم و میتوانستیم از زیر
بار این تحمیل خارج شویم کما اینکه تا کنون چنین بود. گاه لازم است
تا از حقوق اساسی خود برای منفعت تمام خلق صرف نظرنمود. علی (ع)
شیر میدان جنگ ۲۵ سال از حق خود صرف نظر نمود و شمشیر نکشید با
توجه به اینکه میدانست اگر فریاد حق طلبانه سر میداد صدها و
هزاران جوان سلحشور بر گردش حلقه میزدند.
برادران عزیزم من شما را به فکر و اندیشه کامل توصیه میکنم. من
هیچ آرزو ندارم که مرگم عامل رشد خشونتها گردد، بلکه در این
آرزویم که حال که حیاتم در ایجاد فضای صلح آمیز و محبت گونه نقش
نداشتهاست مرگم بتواند روح وحدت و صلح را در جامعه گسترش دهد.
یعنی همان روحی که دشمن ما سخت از آن وحشت دارد.
... برادران عزیزم ما به یک تجدید نظر اساسی در خط مشی مان
نیازمندیم. ما با نیرویی که در سطح جامعه در اختیار داریم
میتوانیم با چرخشی اصولی و تاریخی فضای تیره و دشمن شادکن کشورمان
را دگرگون کنیم و آن را به محیطی سرشار از تلاش سازندگی و محبت
تبدیل نماییم. برادران تاریخ در مورد ما قضاوت خواهد کرد، مبادا که
فردای تاریخ ما سهمی از مسئولیت شکست را بر دوش بکشیم.
... شاید بگویید «سید» با این وصیتش به ما ضربه زد، ولی من با
ایمان و اعتقاد به حقانیت جهان بینی توحیدی و پیروزی نهایی آن حساب
تمام ای مسائل را کردهام و از نظر من هیچ مهم نیست که در ظاهر این
وصیت به سازمان ضربه بزند. من این ضربه را هشدار دهنده میدانم و
امیدوارم برادران عزیزم را و بویژه برادرانی که در مرکزیت سازمان
قرار دارند را بفکر وا دارد.
برادران من میتوانستم قبل از صدور حکم اعدام با عنوان کردن نظراتم
بطور رسمی خود را از خطر مرگ برهانم اما من مرگ را انتخاب کردم تا
مبادا تصور شود که این نقطه نظرات دارای تمایلات شرک آلود ترس از
مرگ است....
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|