مقاله

 

 

 موسوی در جگوزی !

 

 

این روزها در رسانه های غربی و داخل ایران ، جماعتی موسوی موسوی گویان ، مشغول داغ کردن خری هستند که حرفه اصلی اش نمد مالی کردن مردم ایران است ! در این خر بازار تبلیغاتی صحنه و یا چشمه ایی دیگر از نمایش اصلاحات را به نام نامی موسوی میخواهند عرضه کنند !

 

صاحبان این رسانه ها چه در غرب و چه در داخل ایران ، یا خیلی شاسکولند و یا مخاطبشان را گیج و احمق فرض کرده اند . من حتی معتقد نیستم که با توجه به تجربه دوران خاتمی باید مطمئن باشیم که هر فرد دیگری در چهارچوب این نظام تافته جدا بافته ایی از اختاپوس ولایت فقیه خواهد بود . بلکه معتقدم با توجه به تجربه 30 سال نظام اسلامی در ایران ، اگر هنوز کسانی گوش به این مزخرفات تبلیغاتی میدهند و باور میکنند ، گو خوش باشند که من گوش به احمق نکنم .

تا جایی که به ماهییت نظام ولایت فقیه برمیگردد آنها برای حفظ خودشان به هر حیله و نیرنگ و فریبی متوسل میشوند و این از برکات اسلام است ...لکن....

اما تا جایی که به واقعییت ملموس جامعه ایران برمیگردد ساختار نظام ولایت فقیه و مشکل اصلی حاکمان آن این نیست که چه فردی بهتر یا بدتر است . بیچاره جماعتی که روزگاری معتقد بودند ولی فقیه مانع اصلاحات خاتمی شد و خواسته یا ناخواسته ، همان چیزی را باور یا تکرار کردند که ولی فقیه میخواست .یعنی جدی گرفتن این بازی ، و 8 سال سوت بلبلی زدند !

چه موسوی بیاید و چه حتی یک عضو جبهه ملی و کراوات هم بزند باز هم آبی برای مردم گرم نخواهد شد . محور اصلی تمام این بازیها و تبلیغات و به میدان آوردن مارمولکهای مختلف ، فقط یک هدف دارد و آن حفظ نظام است و بس .

اما تکرار تهوع آور اسم موسوی در رسانه های غرب طنز خیلی جالبتری است . این یارو باراک اوباما قبل از انتخاب شدن و در جریان کارزار تبلیغاتی خودش ، در هر فرصتی به صراحت فریاد میزد : مذاکره میکنم....بدون پیش شرط مذاکره میکنم....تنها راه مذاکره است.....و از همین مزخرفات . الان هم که در کاخ سفید مستقر شده نظرش همان است . حداقل در این یک مورد حرفش واقعی است و واقعا دنبال مذاکره است . ولی از هر طرف که تا به حال رفته اند نشده است . از رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد و حالا هم برای موسوی غش و ضعف میکنند !

از آن طرف نظام ولایت فقیه هم دنبال معامله و مذاکره هستند . چه شخص خامنه ایی باشد که سالها پیش دکتر فلانی گفته بود که سید ساعت آمریکایی میبندد....شلوار جین میپوشد و پیپ هم میکشد . و چه مصباح یزدی و چه رفسنجانی و چه همان اما مشان که در جریان کیک و کلت ، یادتان هست چه ماچی از تخم آمریکا کرد ؟! گویند در آن زمان 2 خورشید در آسمان طلوع کرد !

همه اینها ته دلشان میمیرند برای مذاکره و معامله و هیچ مشکل فردی ندارند . اسلام اجازه اش را داده است . ولی یک مشکل دیگر وجود دارد . اینها تا به امروز نتوانسته اند جامعه ، عنصر اجتماعی و مردم را در این مسیر دور بزنند و نادیده بگیرند . همان مردمی که 30 سال است تحمل کرده و حالا منتظر فرصت است تا کل نظام ولایت اعم از اصلاح طلب و رادیکال و اصول گرا و .... را جر بدهد .

مشکل اصلی در نظام ولایت فقیه این نیست که نمیخواهند مذاکره کنند ، بلکه نمیتوانند وارد این تابلو شوند . شرایط جامعه ایران به گونه ایست  که حتی ردای انقلاب نارنجی و مخملی هم به تنش نمیخورد.

بنابراین در آخرین پرده این دور از نمایش انتخابات ، باور کنید هیچ فرقی ندارد موسوی بیاید یا مصباح و یا ابراهیم یزدی و یا شریعتمداری و یا هر ناکس دیگری که اولین التزام و سوگندش ، حفظ نظام ولایت فقیه است .

به نظر من اگر ولی فقیه بتواند وارد مذاکراتی جدی با طرفهای غربی بشود ، این همان فرصتی است که جامعه و مردم ایران منتظرش هستند ، حتی همانهایی که بالاجبار به پای صندوق رای میروند . مردم و جامعه ایران یک فرصت طلایی را در 18 تیر 78 از دست داد و این تجربه را فراموش نخواهد کرد . تاریخ مصرف نمایش اصلاحات تمام شده است .

یادتان هست که ولی فقیه و عمله اش چطور برای انتخاب شدن اباما کف و دف میزدند و بندری میرقصیدند ؟!

یادتان هست اباما قبل از رسیدن به کاخ سفید روزی چند بار و در هر فرصتی با صدای بلند و به زبانهای مختلف اعلام میکرد که مذاکره...مذاکره....مذاکره !

غافل از اینکه اگر این پدیده ولایت فقیه توان و ظرفییت چنین حرکتی را میداشت ، رفسنجانی و خاتمی و محمودی ، هر کدام در زمان خودشان در این زمینه بازیگران خوبی بودند . کلینتون و بوش هم بازیگران واردی بودند . ولی نشد و نمیشود .

با خاتمی که نشد ...با احمدی نژاد نمیشود...فرض کنیم موسوی قرار است بیاید ، با موسوی هم نخواهد شد !

ابرام خالدار را به جرم سرقتهای مکرر محاکمه میکنند و طبق قانون اسلام محکوم میشود که یک دستش را قطع کنند . هنگام اجرای قصاص میخواهند دست راستش را قطع کنند میبینند رویش با خال کوبی نوشته : مرگ بر آمریکا . میگویند این دست را که نمیشود قطع کرد ....میخواهند دست چپش را قطع کنند میبینند نوشته : مرگ بر اسرائیل . حاکم شرع میگوید این هم صلاح نیست قطع شود ...خلاصه هر جای دیگرش را میخواهند مابه ازا قطع کنند میبینند یک شعار انقلابی رویش خال کوبی شده . تا اینکه میرسند به " چیز " ابرام.....و میبینند رویش نوشته جگوزی ! حاکم شرع میگوید این اشکال ندارد و همین را قطع کنید چون معنایی ندارد . در همین اثنا ابرام با خوشحالی میگوید حضرت آیت الله ....دست نگه دارید :

این وقتی خوابیده ، این ریختیه ، وفتی بیدار شه ، شما خواهید خواند : جنگ ، جنگ ، تا پیروزی !

 

اسماعیل هوشیار بهار 88

 

 


 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس با ما