مقاله

 

 

 

نامه سوم به لنین: وقتی بلشویزم به سرکوب طبقه کارگر می پردازد! ماجرای سرکوب قیام کرونشتاد

بخش شماره 34 از مجموعه نقد لنینیزم

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

27 نوامبر 2010

لنین عزیزم،

همانطور که می دانی آدمها وقتی چیزی را نقد می کنند در واقع می خواهند آن چیزها اگر بدهستند، تکرار نشوند. نقد می کنند تا آینده شان تکرار گذشته مورد نقد نباشد. ما در ایران در آستانه یک انقلاب هستیم که تنها راه پیروزیش سازماندهی تحزب کمونیستی است. من بعنوان یک کمونیست هدفم ساختن جامعه آزاد و برابر است و هیچ دل خوشی با سازماندهی "دیکتاتوری پرولتاریا" ندارم. هدفم در نقد جنابعالی و هواداران شما اینست که روشن کنم که تئوریهای شما و پراتیک شما در دوران بدست گیری حکومتتان اگر در ایران بخواهد پیاده شود یا حمایت شود کار من و امثال من متاسفانه خراب خواهد بود و اگر هنر کنیم بتوانیم دوباره در سنین پیری به تبعید پناه ببیریم و تاوانش را هم متاسفانه همه نسلی خواهند پرداخت که با شوق دارند از انقلاب دفاع می کنند. کمونیستهای فعال در انقلاب کنونی ایران ، آنهم در قرن بیست و یکم، همچنان خود را مفتخر می داننند به " م. ل" و متاسفانه هر چه زور زده اند تازه از قید استالینیزم و مائوئیزم توانسته اند خود را خلاص کنند و لنینیزم و مارکسیزم را همچنان افتخار خود می دانند و این برای من بسیار نگرانی آور است که امیدوارم شما اقلا درک کنی چرا!

در دو نامه قبلی(1و2) من به نکاتی مقدماتی از بحث نقد شما اشاره کردم. آنجا توضیح دادم که حکومت جنابعالی بعد از بدست گرفتن قدرت یک تئوری ساخت که اسمش بود دیکتاتوری پرولتاریا که در عمل عبارت بود از اعمال سرکوب سیستماتیزه، اعدام، تبعید و بستن زبان مخالف بنام "مبارزه با دشمن طبقاتی". توضیح دادم که جنابعالی حتی مخالفین کمونیست خودت و آنها که تا همین دیروز و حتی امروز انقلاب کنارت بودند از مرحمت دشمن خلق و نوکر امپریالیزم مصون نساختی. اینها را من در نامه ات به ماکسیم گورکی و بعدا در پاسخت به کائوتسکی نشان دادم که حمایت شما از اعدام مخالف حتی ربطی نداشت به "شرایط حاصل از جنگهای داخلی روسیه" چرا که شما با رشادت و شهامتی باورنکردنی خودتان اعلام می فرمائید که از زمان 1903 یعنی 14 سال قبل ازانقلاب 1917 شما از مداحان اعدام بودید و اساسا حزب طبقه کارگر بدون اعدام را مردود شمردید. البته دوستان شما در این دوره و زمانه که پشم لنینیزم را بیشتر از همه خود لنینیستها و تروتسکیستها و استالینیستها و مائوئیستها و سایر ایستها ریزانده اند، تقلاهائی کردند برای نگه داشتن هیبت از ریخت افتاده شما بعنوان "سمبل آزادی و برابری" که فکر می کنم بی مایه فتیر بودنش به تاکیید لزومی ندارد!

لنین عزیز،

شما و هواداران "خشونت طبقاتی" و دیکتاتوری پرولتاریا همیشه تکرار کرده بودید که بخاطر طبقه کارگر و طبعا از سوی این طبقه دارید تعدادی بورژوای توطئه گر را گوشمالی می دهید . ظاهرا اکثریت هواداران شما طی چند نسل هم این ادعای شما را پذیرفتند و با وجدانهای پاستوریزه شب و روز را سپری کردند و به نسلهای بعدی این باور را منتقل کردند که " در سرکوب و اعدام این مهم است که سرکوب بر علیه که و از سوی که؟". متاسفانه کمتر کسی بود که از خودش بپرسد که اعدام دیگر برای که ندارد. سرکوب دیگر برای که ندارد. وقتی سرکوب و اعدام بد است برای همه انسانها بد است. آدمها متاسفانه بعضی وقتها با ایدئولوژیهائی که می سازند خودشان را و مردم را بدجوری گیج می کنند! با تکرار اباطیلی مثل "سرکوب بر علیه دشمن طبقاتی خوبست. اعدام بر علیه دشمن طبقاتی خوبست" بندریج خودشان باورشان می شود. وقتی این مغزشوئی کامل شد، بقیه اش تا سازماندهی اعدام و سرکوب "انقلابی" فقط امکانات است که فراهم آید!

حکومت شما در ابتدایش تئوری سرکوب برای ضد انقلاب و بورژوازی را تحت نام دیکتاتوری پرولتاریا فرموله کرد. اما فقط چند بار چرخش زمین بدور خورشید لازم بود که همگان ببینند که حکومت شما به بورژوازی قناعت نکرد و بتدریج نوع خرده آن و انواع دیگری مثل پرولتاریای نوکر امپریالیزم و بورژوازی و روشنفکر نوکر امپریالیزم هم توسط حکومت شما ابداع گردیدند و صحنه های اعدام و سرکوب تبدیل شد به ابزار روزانه حکومتی تک حزبی که قرار شده بود حتی اگر خود طبقه کارگر هم نخواستش، همان طبقه را هم سرکوب انقلابی و "کارگری" بنماید!

اجازه بدهید ماجرا را قدری ملموس تر ارائه بدهم. ماجرائی که در دوران حکومت خود شما شکل گرفت و شواهد و مدارک انچه واقعا اتفاق افتاد البته با فروپاشی حکومت "شوروی" و توسعه دوران اینترنت به دست منهم افتاد. بله ماجرای سرکوب کرونشتاد را می خواهم برای خواننده گرامی مقداری باز کنم:

(1)اهمیت بررسی سرکوب کرونشتاد در چیست؟(3و 4)

شورش کرونشتاد و سرکوبش از سوی حکومت بلشویکها به رهبری لنین اینست که ثابت می کند که طبقه کارگر را می شود بنام طبقه کارگر و دیکتاتوری پرولتاریا سرکوب و اعدام کرد. کارگران پتروگراد و شوراهای کرونشتاد و پتروگراد، همانها که از سال 1905 در انقلاب روسیه فعال بودند و بعدش هم در انقلاب اکتبر، بلشویزم را با قاطعیت حمایت کردند، موضوع سرکوب حکومت لنین و بلشویکها قرار گرفتند. سرکوب کرونشتاد برخلاف مدعیان حامی لنینیزم، در شرایط جنگهای داخلی هم انجام نشد! بعد از خاتمه این جنگها، وقتی حکومت لنین نمی توانست "شرایط جنگی" را هم ابزار توجیه سرکوبش قرار دهد، زمانی که کارگران و دهقانان روسیه انتظار داشتند که آزادانه بتوانند حرف بزنند و شوراهای خود را تشکیل دهند و از نعمات زندگی و نانی که حکومت انقلابی نویدش را می داد بهره ببرند، سرکوب کرونشتاد نشان داد که همه این ادعاهای حکومت لنین دروغی بیشتر نبود! نبرد بین نمایندگان شوارهای کرونشتاد و حکومت بلشویک این بود که کرونشتادیها می خواستند که شوراها حکومت کنند و تحت سیطره حکومت تک حزبی نباشند. این خواست، کنار خواست آزادی بیان، آزادی همه زندانیان سیاسی، خواست آزادی فعالیت سایر احزاب در کنار حزب بلشویک با سرکوب نظامی پاسخ گرفت. کرونشتاد ابزاری شد برای سنجش اعتقاد عملی بلشویزم، لنینیزم و تروتسکیزم به حکومت شورائی و کارگری.

(2)زمینه های بروز شورش کرونشتاد

شورش کرونشتاد در خلاء اتفاق نیفتاد. جنگهای داخلی در نوامبر سال 1920 بپایان رسید اما قحطی، فقر و فشار سیاسی ناشی از استبداد "دولت دیکتاتوری پرولتاریا" ، قدرت بیان خواستها را داشت از طبقه کارگر و دهقانان فقیر می گرفت. اجازه بدهید مشاهدات الکساندر برکمن (آنارشیست) را از این دوران مرور کنیم:

" برکمن می گوید:"سیستم انتخاباتی ابتدا در ارتش و نیروی دریائی برچیده شد. بعد نوبت کارخانه ها رسید.شوراهای کارگری و دهقانی بتدریج تبدیل شدند به دنبالچه های کمیته های حزب کمونیست که توسط تشکیلات سازمان امنیت (چکا) نظارت می شدند.اتحادیه های کارگری تبدیل شدند به نهادهای دولتی و فعالیتهاشان محدود شد به اجرای دستورات دولتی. خدمت اجباری و حکم اعدام برای مخالفین سیاسی تبدیل شد به کنترل کننده تمامی فعالیتها و مشت آهنین بر سر طبقه کارگر و دهقانها، تصویر جامعه شوروی بود بعد از چند سال نخست انقلاب."

" تا نوامبر 1920 حکومت سیستم امنیتی را ازبه "جنگ با دشمن" توجیه می کرد اما وقتی جنگ تمام شد و انتظار کارگران و مردم این بود که فشار و سرکوب حکومتی برداشته شود، اینطور نشد! حکومت دیگر نمی خواست سهمی از قدرت را به مردم برگرداند!شورشهای کارگری و اعتصابات در این دوران بعد از پایان جنگ داخلی روسیه را فراگرفت. تقاضا برای افزایش دستمزدها و کم کردن سهم مالیاتی دهقانان از مهمترین خواستها بود.زنجیره قیامهای شهری در موسکو و پتروگراد مقدمه قیام کرونشتاد گردید."سرانجام در تاریخ 24 فوریه 1921 حکومت نظامی را زینویف اعلام کرد. دستگیریها از رهبران شورشهای کارگری از این تاریخ در مناطق صنعتی روسیه شروع شد."

همانطور که خواننده محترم ملاحظه می فرماید، قیام کرونشتاد بر بستر یک دوره از قیامهای کارگری و دهقانی بعد از پایان جنگهای داخلی روسیه آغاز گردید. این قیامها و اعتصابها مناطق بزرگ کارگری موسکو و پتروگراد و مناطق وسیعی از روستاها را در برگرفت. زیر بنای مادی این قیامها عبارت بود از فقر و بیسامانی مادی و از جهت سیاسی این قیامها درمخالفت با حکومت تک حزبی ، سرکوب و پلیسی کردن انتخابات شوراها سازمان یافتند که قیام کرونشتاد تنها یکی از این قیامها بود. لازم به توضیح است که همزمان با عروج قیام کرونشتاد، بسیاری از مناطق کارگری روسیه تحت حکومت نظامی بودند و رفت و آمد از ساعت 11 شب و تجمع بیش از سه نفر ممنوع اعلام شده بود.

(3) داستان قیام کرونشتاد بطور خلاصه:

کرونشتاد یک مرکز نظامی در کنار شهر پتروگراد بود که در انقلاب 1905 و 1917 نقش بسیار مهمی داشت. تروتسکی در سال 1917 ملوانان کرونشتاد را "افتخار انقلاب روسیه" نامید. بعد از انقلاب اکتبر، این منطقه کمون خودش را سازمان داد که بطور مستقل اداره می شد. در نوامبر 1920 جنگ داخلی روسیه در غرب به اتمام رسید. اما قیامهای دهقانی بر علیه دولت مرکزی بلشویک تازه آغاز شد. اعتصابات کارگری در فوریه به شهر پتروگراد کشیده شد. در 26 فوریه ملوانان دو کشتی پتروپائولوفسک سواستوپول از اعتصاب کارگری شهر پتروگراد حمایت کردند. متن در خواست شوراهای کارگری شهر پتروگراد تهیه شد که شامل حق انتخاب آزاد در شوراها بدون کنترل حزب بلشویک، حق آزادی بیان و مطبوعات و تجمع برای کارگران و دهقانان ، آنارشیستها و سوسیالیستهای چپ و آزادی تمامی زندانیان سیاسی بود. تنها و عضو بلشویک این شوراها با این قطعنامه مخالفت کردند.

درتاریخ دوم مارس، مجمع شوراهای پتروگراد مجدد تشکیل شد . 303 نفر نماینده از پادگانهای کروتشتاد و شهر پتروگراد گرد هم آمدند و 5 نفر را بعنوان کمیته رهبری شوراهای منطقه انتخاب کردند. شعارشان این بود که "همه قدرت بدست شوراها و نه احزاب!".آنها نام این جنبش را "انقلاب سوم" نامیدند(بعد از انقلاب فوریه 1917 و اکتبر 1917). در همان تاریخ دوم مارس، دولت مرکزی بلشویک اولتیماتومی صادر کرد و مدعی شد که این قیام توسط سازمان جاسوسی فرانسه سازمان داده شده و حامیان تزار!

در پاسخ به این موضع گیری دولت مرکزی 780 نفر از اعضای حزب بلشویک که در این منطقه زندگی می کردند از حزب استعفا دادند و یک سوم کل تعداد رهبری شوراها در این منطقه را اعضاء سابق حزب بلشویک تشکیل دادند.

موضع گیریهای دولت مرکزی نسبت به حکومت محلی کرونشتاد از همان اول از موضع سرکوبگری بود. دو روز قبل از شروع بمباران کرونشتاد توسط دولت مرکزی بلشویک، تعدادی از فعالین بین المللی آنارشیست از جمله اماگلدمن به منطقه آمدند برای پادرمیانی بین حکومت مرکزی و حکومت شورائی منطقه. دولت بلشویک به هیچ وجه انعطافی از خودش نشان نداد. سالها بعد یکی از بلشویکها بنام ویکتور سرگئی که شاهد سرکوب کرونشتاد بود نوشت:"حتی وقتی جنگ شروع شد می شد آنرا تمام کرد فقط کافی بود که پیشنهاد میانه گیری آنارشیستها(خانم اما گلدمن و الکساندبرکمن) را ما بپذیریم اما کمیته مرکزی(بلشویکها) بخاطر تحمیل اتوریته خود این پیشنهادات را رد کرد". شورای پتروگراد پیشنهاد دوم خود را مبنی بر ایجاد شورای مشترک حزبیها و غیر حزبیها در 6 مارس برای دولت مرکزی فرستاد که آنهم رد شد. شوراها در پتروگراد بطور واقعی عمدتا از نمایندگان کارگری غیر حزبی تشکیل می شدند و این حمله حکومت مرکزی مدعی طبقه کارگر را بسیار مشکل کرده بود! برخورد حکومت یلشویک از همان ابتدا عبارت بود از برخورد قهرآمیز از جمله دستگیری نمایندگان کرونشتاد توسط چکا(سازمان اطلاعات حکومت بلشویک).

گرتزلر تاریخ دان مدعی است که:" از همان پنجم مارس ، حکومت مرکزی تصمیم به سرکوب منطقه پتروگراد گرفته بود.تروتسکی تاکیید می کرد که فقط سرکوب کرونشتاد می تواند به سرکشی شوراهای پتروگراد پایان دهد.در همین روز تروتسکی به لشگر هفتم دستور داد اماده سرکوب کرونشتاد بشود.". الکساندر برکمن می گوید:" حکومت بلشویک درست در زمانی که با امپریالیستها در حال مماشات بود نمی خواست با نمایندگان شوراهای پتروگراد هیچ مماشاتی داشته باشد."

در 7 مارس حمله ارتش سرخ به کرونشتاد شروع شد. تاریخ 17 مارس نهایتا ارتش سرخ منطقه کرونشتاد را تسخیر کرد. درست در سالروز کمون پاریس وقتی بلشویکها داشتند این سالرز را جشن می گرفتند ، اعدامهای بدون محاکمه رهبران کارگری و ملوانان شوراهای کرونشتاد شروع گردید. بنا به گزارشات، ماهها بعد از تسخیر کرونشتاد هنوز ملوانان و کارگران دستگیر شده در دسته های کوچک اعدام می شدند. نیروهای راتش سرخ در تسخیر کرونشتاد 10 هزار کشته و زخمی دادند. از رقم کشته های مردم کرونشتاد رقم درستی در دست نیست. بلافاصله بعد از تسخیر کرونشتاد ، 4836 ملوان کرونشتاد به شهرهای منطقه کریمه و قزاقستان تبعید شدندو در مرحله بعد این تبعیدیها به اردگاههای کار در آرکانگلسک، ولودگا و مورمانسک فرستاده شدند. 8000 نفر ملوان و رهبران شوراها توانستند به فنلاند فرار کنند. ملوانان دو ناو پتروپاولوسک و سواستاپول تا آخرین نفس جنگیدند و کشته شدند.

آمار رسمی ارتش سرخ که بعدها منتشر شد در مورد کشته شدگان واقعه کرونشتاد می گوید:"6528 نفر در کرونشتاد دستگیر شدند که از میان آنها 2168 نفر اعدام شدند، 1955 نفر به اردوگاه کار اجباری فرستاده شدند و 1272 نفر آزاد شدند."

آمار دیگر منتشر شده در سال 1935:"10026 نفر دستگیری در جریان کرونشتاد را اعلام می کند و تاکیید دارد که آمار دقیق این واقعه امکانپذیر نبوده. خانواده دستگیر شده ها هم به سیبری فرستاده شده اند. متاسفانه محققین می بایست به گزارشات خودساخته چکا برای مرجع خود استفاده می کردند."بعد از سرکوب کرونشتاد، رهبران ارتش سرخ، دست به انحلال همه شوراها زدند و اعلام کردند که دیکتاتوری پرولتاریا در مرحله گذار تمامی آزادیهای سیاسی و مطبوعات را محدود می کند و اسامی مناطق هم تغییر داده شد تا تاریخ منطقه بفراموشی سپرده شود.

چند نکته مهم در مورد قیام کرونشتاد:

(1)ملوانان و کارگران کرونشتاد اولین گروهی بودند که شعار همه قدرت بدست شواراها را در روسیه طنین اندختند.

(2)ملوانان کشتی سواستاپول و پتروپاولوفسک در سال 1917 از حامیان بلشویزم بودند

(3)کرونشتاد تبدیل شد به محک لنینیستها و تروتسکیستها در مورد صداقتشان در حمایت از سیادت طبقه کارگر!

(4)سرکوب شورش کرونشتاد بعد از پایان جنگ داخلی پیش آمد بنابراین سفسطه حکومت لنین مبنی بر "شرایط جنگی" هم نادرست است

(5)کرونشتاد عاملی شد که چشمهای آدمهائی مثل اماگولدمن و الکساندربرکمن را در عدم صداقت بلشویکها باز کرد. اماگولدمن بعد از سرکوب کرونشتاد نوشت:" دیگر برای من مسجل شد که بلشویکها دشمنان انقلاب هستند و منرا با آنها کاری نیست"

(6)شورش کرونشتاد سمبل مبارزه طبقه کارگر روسیه با مدعیان "رهبریش" بود.

الکساندر برکمن می گوید: "کرونشتاد تقاضایش نظام شورائی بدور از کنترل تک حزبی بود. فعالین شوراهای کرونشتاد مخالف بوروکراتهای تازه به قدرت رسیده بودند اما در کنار کمونیستها خودشان را تعریف می کردند. بولشویزم در مقابل، تلاش داشت روایت کنترل حزب بر شوراها را به انها حقنه کند.بلشویکها که حاضر بودند با حکومتهای سرمایه داری به مماشات بپردازند، نخواستند سر قدرت با هوداران نظام شورائی به مماشات بپردازند!"

کرونشتاد نشان داد که بلشویزم و تئوری دیکتاتوری پرولتاریایش ربطی واقعی به حکومت کارگری ندارد. برکمن می گوید:" کرونشتاد ثابت کرد که حکومت با هر نامی ، نافی کسب قدرت از توده مردم است"

چند کلمه با لنین و لنینیستها

کسب قدرت سیاسی بنظر من بسیار ساده تر از حفظ آنست. حفظ قدرت سیاسی بر اساس تئوری "دیکتاتوری پرولتاریا" آنطور که لنین انجام داد ، معادل حکومت تک حزبی و بیرون راندن سیستماتیک جامعه ، طبقه کارگر و توده زحمتکشان از سازمان تصمیم گیری شورائی بود. لنین و حکومتش نشان دادند که سرکوب وقتی تئوریزه شد، به بورژوازی و خرده بورژوازی محدود نمی شود و به سرعت سایه اش بر همه جامعه کشیده می شود. طبقه کارگر و توده زحمتکش هم قربانی حکومتی می شوند که مدعی نمایندگی آنهاست.

ماجرای سرکوب قیام کرونشتاد یک استثناء به قاعده نبود. یک نمونه بود از آنچه بطور واقعی در روسیه بنام دیکتاتوری پرولتاریا به مردم و زحمتکشان روسیه رفت. اگر نقد لنین و لنینیزم را باید جدی گرفت ، از این روست که لنینیزم و اسطوره "لنین مظهر آزادی و برابری" متاسفانه هنوز در چپ ایران سنگینی می کند. پیشبرد کمونیزم مدرن و آزادی و برابری طلب ، بدون نقد لنین و لنینیزم امکانپذیر نیست.



برخی منابع:



(1)سعید صالحی نیا: نامه دوم به لنین در موضوع دفاعش از مجازات اعدام

http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/3995-1389-06-06-06-57-41.html
(2)سعید صالحی نیا: پاسخ به لنین و درک مغشوشش از مقوله آزادی در حاشیه انتشار نامه های لنین به ماکسیم گورکی
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/3880-1389-05-16-15-50-06.html
(3)درخواست شورشیان کرونشتاد از دولت بلشویکی
http://rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/3880-1389-05-16-15-50-06.html
(4)قیام کرونشتاد چه بود؟

http://www.infoshop.org/faq/append42.pdf
سعید صالحی نیا : لنینیزم در دادگاه انقلاب انسانی ٬ چند پاسخ به رفیق سیف خدایاری(نقد لنینیزم 33)
http://www.azadi-b.com/J/2010/11/post_408.html
وسواس حمایت از لنینیزم ! در حاشیه "دفاعی دیگر" از لنینیزم توسط رفیق ناصر اصغری(نقد لنینیزم 32)http://www.azadi-b.com/J/2010/11/post_387.html
بخش لنین و آزادی در سایت روزنه
http://rowzane.com/fa/component/content/category/145-lenin.html
 


_______________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد