مقاله

 

 

نامه سیاسی یا انتقادی درنگاه ایدئولوژیک !

hoshyaresmaeil@yahoo.com

 

آخرین عکس العمل ایدئولوژیک و پرتناقض رهبرعقیدتی به نامه ای سیاسی را ؛ از طرف عارف شیراز نوشتند . عارف شیراز و یا رضا اولیا و یا محسن رضایی دبیرشورا و بقیه ها درتفکرات ایدئولوژیک وسیله هستند...! منتها تناقضاتش جالب است . خلاصه نوشته عارف شیراز این است که : نامه ایرج مصداقی رله حرفهای وزارت اطلاعات است که خط سیاسی سروسیهای غربی را پیش میبرد و نامه یا منابع مستند نیست چون برای حرفها مدرکی ارائه نمیدهد ! ونهایتا اینکه مجاهدین اصلا وقت ندارند که به حرفهای رله شده وزارت اطلاعات که اصلا مهم ومستند هم نیست پاسخ بدهند...! میگم تازه شانس آوردیم که پاسخ نمیدهند!!!!

 

http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=3032

 

 

فرض کنید به جای ایرج محمد حنیف نژاد نامه ای ازدنیای باقی مینوشت....و یا لنین و مائو و تمام انقلابیونی که مسعود رجوی ازآنان الگو برداری داشته است . فرض کنید که دسته ای از روشنفکران سکولارغیردینی نامه ای انتقادی یا سیاسی مینوشتند ویا اصلا شورایی های انگشت شمار غیرمجاهد مینوشتند ؛ باز هم درنگاه ایدئولوژیک رهبرعقیدتی چیزی عوض نمیشد . ولی درمیان انبوهی تناقضات میشود نخ اصلی درد رهبرعقیدتی را تشخیص داد .

 

 

 نامه ایرج باراطلاعاتی ندارد. چون تقریبا تمامی فاکتها قبلا گفته شده است. فرض بگیریم که طبق گفته های رهبرعقیدتی نامه تماما بارسیاسی دارد . یعنی سرویسهای خارجی پشتش هستند تا مثلا اصلی ترین نیرو را کمرشکن کنند تا آلترناتیوهای دست ساز قد بکشند.....! عالیجنابان مجاهد خلق ؛ پس نامه سیاسی نیازی به مدرک برای اثبات ندارد . آقای رجوی نامه های زیادی برایت نوشتند که از هیچکدام به این اندازه گزیده نشده بودی ؛ رله حرفهای وزارت اطلات درمجاری دنیای سیاست قاعدتا نباید برایت اینقدرسنگین باشد چون خود وزارت اطلاعات و کل حکومت اسلامی اعتباری ندارد. ولی وقتی عکس العملت غیرمتعارف میشود و به صورت گله ای بسیج میشوید.....حتما مشکلی جدی هست !

 

 

یادتان هست مدتی پیش رسانه های غربی تیترزدند که آمریکا امیدوار است مجاهدین خلق دموکراتیک شوند ! فرض بگیریم که غرب با همین نامه شروع کرده باشد. اجازه بازگشایی دفترلابی گری وسیاسی هم البته میدهد که مشوقی درهمین راستاست....و اشکال متفاوتی دربازیهای سیاسی خودشان . ازنظرتکنولوژی آنقدرامکانات و علوم مختلف وتجربه دارند که ازسود بازیافت انواع زباله هم غافل نباشند . فقط ممکن است اشتباه محاسبه داشته باشند . ریل دموکراتیک شدن مجاهدین مثل ریل همان بازیافت زباله است که نامه فرضا سیاسی ایرج ؛ شاید نقطه آغاز درستی نبود . قبل ازنامه کارهای دیگری باید انجام شود . به همین خاطرنوشتم به جای ایرج ، محمد حنیف نژاد و لنین و مائو هم نامه مینوشتند بازهم ازنظررهبرعقیدتی و با نگاه ایدئولوژیک رله حرفهای وزارت اطلاعات است !

 

 

مسعود رجوی یا رهبرعقیدتی برای یک شروع دموکراتیک باید نقطه پایان تمام ساخت و سازهای ارزشی قرن پیش را بزند . برای اینکه این کارانجام شود باید کمکش کرد تا عملا ازآن پیله دگم احمقانه ایدئولوژیک خارج شود . اصراربرحفظ قرارگاه اشرف و ماندن درعراق ؛ نتیجه اش برخورد ایدئولوژیک با نامه های فرضی لنین و حنیف هم هست . از ارگانهای غیردولتی زامبیا هم تائیدیه میآورند که باید دراشرف بمانند ! این دل نکندن از گذشته بارسیاسی ندارد . دموکراتیک شدن مجاهدین ازنظرغرب یعنی اینکه طرف پوزسیون سیاسی داشته باشد . ساخت و سازهای ایدئولوژیکش را دور بریزد ...... والا غرب یحتمل مغزخر نخورده که کردیت سیاسی به ایدئولوژی مجاهد خلق بدهد . حتی اگرکارش با حکومت اسلامی به جنگ بکشد و هیچ گزینه ای هم نداشته باشد ؛ ولی بازهم دنبال یک چلبی ایدئولوژیک نمیرود . اگرچنین سمت و سویی داشت که با حکومت اسلامی مثل سابق ادامه میداد و نیازی به تعارض برای کمی تغییرات مد نظرش نبود ! این همان تناقض مد نظراست که اگر با آگاهی غرب است پس اصلا تناقضی نیست وبه آنالیز هماهنگی هر 3 ضلع ارتجاع ( نظم نوین ؛ ولی فقیه ، رهبرعقیدتی ) دراین بازی باید بسنده کرد . تبدیل دشمن به دوست و دشمن کردن یاران برای تفکرتوحیدی مجاهد خلق مشکلی نیست . دوست شدن با گله شغالان و طیف جان بولتون و جولیانی اسمش ورزیدگی درسیاست نیست اسمش دریوزگی ست جناب آبادانی !

 

رهبری مجاهدین کردیت سیاسی ازغرب با همین پوزسیون فعلی میخواهد چون درذهن خودش و برای خودش هنوز تنها آلترناتیو برحق است . رهبرعقیدتی پوزسیون سیاسی و یا مثلا دموکراتیک شدن را نمیتواند برگزیند چون اگرقبول کند تلویحا و یا صریحا اذعان کرده است که حداقل طی 2 دهه گذشته درتمام زمینه ها به خطا رفته است . انقلاب درونی برای سرنگونی غلط بود ؛ ماندن درعراق بعد از پایان جنگ ایران و عراق اشتباه بود ؛ پروژه رفع ابهام جنایت بود ؛ رئیس جمهور برگزیده کشک است ؛ شورای رهبری بوق بود و....این حجم اذعان به خطاها کار هرکسی نیست به خصوص که طرف به خود خدا وصل باشد و امام معصوم و اشتباه ناپذیر !

 

 

غرب اما به ذهن رهبرمجاهدین کاری ندارد و منافعش مهم است که دستگاههای ایدئولوژیک را دراین فرایند بازیافت زباله ...مثلا سیاسی کند . گزیدگی بیش ازحد رهبرعقیدتی هم ازهمین نقطه است ؛ اوخوب میفهمد که مشکل اصلی دراشخاص نیست که ایرج باشد یا عاطفه یا اسماعیل وفا.....مشکل نامه ایرج درنداشتن اعتبار ومنابع و فاکتها هم نیست مشکل اصلی درخط سیاسی فرضی نامه است که مجاهدین کرارا به آن اشاره میکنند . پیام سیاسی نامه سنگین است . پیام سیاسی نامه یحتمل این است که به رسمییت شناخته شدن تنها آلترناتیو برحق که رهبری مجاهدین تلاش میکرد آن را مثلا به غرب تحمیل کند...رسما سابیده شد به الک ! رله حرفهای وزارت وباقی حرفها هم به درد ذهن هوادارو... ساندیس خورسیاسی میخورد !

 

 

تعطیلی قرارگاه اشرف و خروج کامل نیروهای مجاهدین ازعراق ؛ اتوماتیک به آن گذشته ایدئولوژیک رهبرعقیدتی مهرپایان میزند . ارتش تمام شده آزادیبخش ؛ فروغ دوم تا سرنگونی با شورای رهبری و انقلاب ایدئولوژیک ؛ رئیس جمهورمنتخب ، تنها آلترناتیو برحق و باقی شاخص های ایدئولوژیک....که فقط درذهن بسته رهبرعقیدتی حقانییت آلترناتیو بودن دارد ! این تناقض کشف جدیدی نیست واین روزها مثل اکسیژن درهمه جا نفوذ دارد . فقط درشرایط کنونی برای رهبرجدی شده است . برای بدنه یا هوادار زیاد مهم نیست . رهبرمیداند که چطور درکادرمرید و مرشد ؛ و با یک فتوای دست بزی توحید ، بقیه را بازهم توجیه کند و مطابق معمول به جلو بفرستد ! ولی رهبربا خودش و تناقض ذهن خودش نمیداند چه کند ؟ چون خودش هم میداند که به طورواقعی هرشب با خدا نشستی ندارد تا توجیه شود ؛ پس بازهم شخص خودش باید تصمیم بگیرد که چه کند ؟

 

 

رهبرمیداند که هرگونه تغییرموضعی ازطرف خودش درحالت عدم تغییرازطرف ارتجاع حاکم به معنی اشتباه بودن تمام محاسبات و تحلیلهای 2 دهه گذشته است ؛ حتی اگربه زبان نیاورد . معنی پوزسیون سیاسی یعنی اینکه راههای دیگری به جزتحلیلهای رهبرهم همیشه وجود داشته و دارد.....یعنی اینکه اصرار 20 ساله بر تنها راه خودش و حقانییت خودش دروغی بیش نبود !!! پس حالت انقباض را به هرقیمت حفظ میکند تا رژیم قدم اول را بردارد یعنی یا استحاله شود و یا سرنگون....و بعد مجاهد خلق هم طور دیگری شود .  بند ناف مشترک ارتجاع غالب و مغلوب یعنی همین !! تمام نبض و حرکاتشان با هم تنظیم است حتی شیشه عمرشان هم مشترک شده است که جناب " ارباب بی مروت دنیا " با آن مشغول بازی کردن است !

 

 

تجربه میگوید با توجه به نقش اصلی غرب ؛ رهبرعقیدتی نمیتواند زیاد این حالت ثابت را حفظ کند. هردو ضلع ارتجاع غالب و مغلوب برای یک تکان کوچک دیالکتیکی ثابت شده که کمی چاشنی زور لازم دارند . غرب درکنارهویج همیشه چماق را هم دارد ولی متاسفانه هویچ را همیشه به رهبران داده است و چماقش برای بدنه و جامعه است ! شاید به همین دلیل سیاستهایش همیشه لنگ میزند . برای ولی فقیه این چاشنی زور اشکال زیادی میتواند داشته باشد و برای رهبرعقیدتی؛ ظهور رهبرظاهرا بهترین کمک کننده است و شاید بدنه هم با همین ظهور بی دلیل رهبر نجات پیدا کند ! اما ساده ترین راه حلها هم ، تا وقتی نخواهند........ کارسازنیست . به قول فالاچی کسی به فکرپایان جنگ ویتنام نبود همه به فکربازی خودشان هستند . حالا هم صحنه همین است . کسی به فکرپایان رنج و عذاب مردم ایران و بدنه مجاهدین درزندانهای عراق نیست . والا درپیدا کردن راه حل خودشان کم الکی نیستند !

 

 

دردنیای بیولوژی و طبیعت انسان ؛ کودکان ازنقطه ای به بعد باید ازسینه مادرکنده شوند و غذا خوردن را شروع کنند . استثناعا کودکانی هستند که برایشان این جدا شدن سخت است و ضمن اینکه غذا را میخورند با لجبازی سینه مادررا هم ول نمیکنند .  دراین گونه موارد مادرپلتیک میزند و پستانک را جایگزن سینه خودش میکند . کودک درسنین بالاترو حتی دربازی کوچه....هنوزپستانک را ول نمیکند واین صحنه خنده دار برای مادرمعمولا بهتراست تا اینکه درکنارهمه پلتیکها هنوزبه کودکش اجازه دهد تا هروقت مایل است به خاک عراق یا سینه مادرش بچسبد .

 

 

 

اسماعیل هوشیار

30.05.2013




_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد