مقاله

 

 

تاریخ انتشار:19.12.2014


"تمدن دموکراتیک اوجالانی و اسلام پناهی اوجالان!

بخش چهارم از نقد اوجالانیزم

از: سعید صالحی نیا



salehinia@aol.com

18 دسامبر 2014

مقدمه:

در بخشهای قبلی نقد اوجالانیزم(1) (یا آپوایزم به اصرار حامیانش)، توضیح دادم که اوجالانیزم ایدئولوژی خرده بورژوازی روستائی است که مشابه پسر عموهایش در فرقه مجاهد یا دورتر در مائوئیزم ، با نفی تاریخ موجود آغاز می کند، تمامی اشکال فرماسیونهای اجتماعی را مردود اعلام می کند، با چرخش قلمی مارکس و کمونیزم را به کنار می زند تا یک "جامعه آلترناتیو" بسازد. جامعه الترناتیو اوجالان اسمش "تمدن دموکراتیک" است که به گفته او جامعه اخلاقی –سیاسی است. موتور محرکه این جامعه زارعین هستند و دشمنش شهر و دولت و طبقه ! البته زارع و صنعتگر و تاجر بنا به تعریف اوجالان کاپیتالیست نیستند و قرار است در یک جامعه بدون انحصار سرمایه داری ، پایه کار اون تمدن دموکراتیک را بسازند.

توضیح دادم که ساختار روانشناسی اوجالان دقیقا معادل پسر عموهایش در فرقه مجاهد یک ساختار ذهنی ساده شده از "چامعه بی طبقه توحیدی" یا جامعه "انقلابی روستائی" است که قرار است تمدن سنتی را بشکند و مدینه فاضله اوجالانی را بسازد.

اوجالانیزم از سوی دیگر از "تمدن و فرهنگ غربی" فاصله می گیرد تا یکبار دیگر ریشه های مشترکش را با "ادیان ابراهیمی" خصوصا اسلام روشن کند. جابجای مانیفست "تمدن دموکراتیک"(2) ارادت اوجالان به اسلام محمد و خصوصا علی به چشم می خورد! بده و بستانی بسیار بامزه زیر پوست اوجالان بین فرهنگ شرقی او از سوئی و طغیان روستازادی اس دیده می شود که اسمان و ریسمان را به هم می بافد تا ازش مدینه فاضله اش را بسازد با خودبزرگ بینی سنتی چنین متفکرینی که ما تعداد زیادیشان را در شرق و "جهان پیرامونی" سراغ داریم.

مانیفست "تمدن دموکراتیک" اوجالان (2) بسیار خسته کننده و چرخه وار نوشته شده.حرفهای تکراری درش زیاد است.کتابی که می شد شاید اصلا لازم نبود کتاب شود و چزوه ای حداکثر 20 صفحه ای می توانست بسیار شفاف تر حرفهای اصلی را فرموله کند به شاهنامه ای ملال آور تبدیل شده. اینکه چرا اینگونه اوجالان این اثر را نوشته به انگیزه هایش نمی پردازم اما تلاش من در این سری نقدها اینست که با صبر و تامل این اثر اوجالان را بشکافم و ماهیت حرفهایش را با زبان خودش ارائه دهم تا جامعه فارسی زبان و خصوصا ازادیخواهان ایران بهتر این "متفکر" را بشناسند که گفته می شود توسط نیویورک تایمز به عنوان عضوی از 100 متفکر جهان معاصر شناخته شده!


(1)مقداری بیشتر در مورد "تمدن دموکراتیک" از زبان اوجالان:


برای یک جامعه شناس ، اقتصاد دان، یک فعال اجتماعی یک آزادیخواه ، آنچه در بحث جامعه آلترناتیو آنهم در قرن 21 بعد از شکست خوردن بسیاری طرح های جامعه آلترناتیو، اهمیت دارد اینست که نه تنها نقدی دقیق از آنچه نباید باشد ، ارائه شود بلکه مبانی جامعه آلترناتیو در ابعاد اقتصاد سیاسی ، مالکیت، چرخه تولید، نظام فرهنگی ، مکانیزمهای مشارکت مردم، مکانیزمهای تمرکز زدائی حداقل در رئوسش مشخص باشد.

بخش مهم دیگر مورد نیاز در طرح های آلترناتیو ارائه طرح مشخص دوران گذار است. نمی شود جامعه ایده آل را ارائه داد بدون ارائه طرح معین گذار بین وضع موجود و اون جامعه ایده آل.همینطور نیروهائی که در ساختن اون مرحله گذار می توانند با مکانیزمهای مختلف به خدمت گرفته شوند. دیر زمانیست که دوران ساختن مدینه های فاضله خرده بورژوائی را پشت سر گذارده ایم و شکست این مدلها توسط خود طراحانش هم مستدل شده است.

اوجالان از این دیدگاه متعلق به بقایای طراحان چنین سرابهائی است. حرفهایش فرق زیادی با حرفهای قدیمی تر ها ندارد و به همان اندازه کلی و چرخه ای و گیج ارائه شده است:

اوجالان در مورد تمدن دموکراتیک تخیلی اش چنین می گوید:

"تمدن دموکراتیک" یک جامعه اخلاقی –سیاسی است، در قطب مخالف تمدن تثلیث شهر ، طبقه و دولت قرار می گیرد ، آزادترین جامعه است(صفحه 88)..جامعه اخلاقی سیاسی ، جامعه دموکراتیک است که افراد و گروه هایش به حالت سوژه در آمده اند، پشرفته ترین شکل مدیریتی است..با دولت در تضاد دیالکتیگی به سر می برد..صلح میسر می گردد..درش یک دین حاکم نیست ..تعریف آن از طریق صفات کمونال ، برده داری ، فئودال، کاپیتالیستی و سوسیالیستی که به ترتیب هم می ایند میسر نیست ..جامعه اخلاقی سیاسی می تواند با نظامهای کمونال یا سوسیالیستی به تناسبی که دموکراتیک باشند ، می توانند همسان دانسته شوند(صفحه 89)

تمدن دموکراتیک بمثابه نظام تاریخی جامعه اخلاقی –سیاسی ، بدون تمدن رسمی می تواند موجودیتش را به شکل بی مانع و راحت تر ادامه دهد(صفحه 89)

برای رسیدن به پایه های نظری تمدن دموکراتیک باید از دگم های مربوط به سوسیالیزم علمی رهائی می یافتم(صفحه 90) دگم ها:پیدایش جبری کمونال و برداری و قئودال به ترتیب..دگم دوم "عنوان بندی جامعه از طریق طبقه"، دگم سوم :چبری بودن مراحل جامعه طبقاتی(صفحه 91)



پارادایم تمدن دموکراتیک : (صفحه 93): زراعت و روستا (بعنوان قشر جامعه) همواره تاریخ مورد سرکوب قرار گرفته..تنها از رهگدرتحول یابی به جامعه سیاسی می تواند به اهدافش دست یابد. تا زمانی که انحصارات سرمایه و قدرت محدود نگردد و از میان برداشته نشوند ، بحرانهای اقتصادی پایان نمی یابند..حالت طبیعی جامعه بدون انحصار سرمایه و قدرت ، جامعه اخلاقی –سیاسی است (صفحه 94)

سازمان ملل جهانی موجود ناکافی هستند و جهت برطرف سازی این ناکفایتی باید کنفدرالیزم دموکراتیک جهانی ، کمفدارسیونهای ملی وبومی و منطقه ای و دستگاههای حزبی و جامعه مدنی مختص به این نیروها را بنیان نهاد (صفحه 95)

توسعه تاریخی جامعه اخلاقی سیاسی عبارتند از جامعه کلان(واحدهای 20 تا 30 نفره که سلول بنیادی جوامع هستند)(صفحه 95) و روایتهای تمدنی (همه روایتهای دینی و علم گرا)که تاریخ نوشتاری خوانده می شوند ، جامعه دموکراتکیک باید از این تمدن و سلسله مراتب عبور کند "



همانطور که خواننده مشاهده می کند،اوجالانیزم فاقد سازمان فکری لازمه برای پاسخگوئی به سوالات متعددی است که بر پایه تجارب شکست خورده طرح های الترناتیو ، مورد سوال فعالین آزادیخواه و برابری طلب است.او ائینی ساخته که بر پایه کلی گوئیها استوار است و نه ابزارهای لازم و نه مشخصات معین جامعه الترناتیوش را ارائه نمی دهد. نوعی الگو برداری از سایر طرح های خرده بورژوائی قرن 20 در کشورهای پیرامونی است.



(2) اوجالان و تاکیدش بر اسلام محمد بعنوان "آوای نیرومند تمدن دموکراتیک"!



در مقالات قبلی (1) هم چند کد از اوجالان ذکر کردم که نشان می دهد اوجالان به اسلام محمد و خصوصا سکت شیعه آن ارادت خاصه دارد! در بخش ارائه مختصات "تمدن دموکراتیک" اوجالان چند قدم جلوتر می آید و سوال می کند که جایگاه اسلام در تاریخ تمدن چیست؟ آیا اسلام به تمدن سنتی تعلق دارد (که اوجالان خوهان پایان آنست) یا به دوران "تمدن دموکراتیک" (که اوجالان خواهن ساختن آنست)؟ ببینید او چگونه به این سوال من در آوردی پاسخ می دهد:



" آیا اسلام ادامه تمدنهای سنتی است یا آوای نیرومند تمدن دموکراتیک است؟(صفحه 103)..مسجد ، نقش ویژه مجلس دموکراتیک را دارد(صفحه 104)..اسلام بطور نیرومندی ، جامعه اخلاقی سیاسی را گرچه با پوشش مذهبی احیا نموده است..البته می دانیم (محمد) در برخی از اعمالش افراط به خرج داده و خود نیزدر این موارد بسیار مورد ترید بوده، بویژه در مورد مسئله یهودیان و قبله..اما بطور کلی می توان اسلام را جنبشی بسیار دموکراتیک ، آزادیخواه و نزدیک به برابری طلبی تعریف نمود.(صفحه 104)"



در اینجا بخش مهمی از ماهیت فرهنگی سیاسی و تعلق اوجالان را می شود بدون رتوش مشاهده کرد. اوجالان داستان "مسجد اسلامیها" را در جایگاه دموکراسی می نشاند، محمد را پرچمدار "تمدن دموکراتیک" می نامد که "تند رویهائی کرده که البته خودش متوجه بوده"! و نتیجه می گیرد که اسلام محمد "جنبشی بسیار "(مثلا چقدر؟!) دموکراتیک و "نزدیک به برابری"(چقدر نزدیک؟!" ) است!

آیا تاریخ نوشته شده که در افسانه ها هم درهم شده این ادعای او را تایید می کند؟ غیر از اینست که حتی اسطوره محمد هم بی ربط است به حکومت مردم؟ غیر از اینست که او با تکیه به قدرت سرکوب کرد و غارت کرد و بزرگترین ملک دورانش شد؟ غیر از اینست که یارانش را با غنایم جتگی و عارتها به ثروت رساند و مخالفانش را ترور کرد؟ غیر از اینست که جانیش خود را هم قبل از مرگش "پیشنهاد" کرد؟ غیر از اینست که نظام قبیله ای در نتیجه حاکمیت او محکمتر و پرقدرت تر شد و تسلط به چغرافیای بزرگتری یافت که قبل از محمد خوابش را هم نمی دید؟ اینها چه ربطی به دموکراسی دارد؟ "شوراهای دزدان و غارتگران" را اوجالان بجای "شوراها" جا می زند همانطور که تاریخ نویسان اکادمیهای شوروی سابق می کردند!

اما براستی این اسلام پناهی اوجالان چه دلایلی دارد؟ طبعا دلیلش همانست که در مقاله قبلی گفتم.او دنبال زد و بند سیاسی است و دنبال مخاطبین و متحدینش در "جهان اسلام"! اینست که باید با جناح های اسلامی خصوصا "امپراتوری شیعه" خودش را پیوند بزند! اوجالان سابقه بندبازیهای سیاسی زیادی دارد و نمی شود این اسلام پناهیش را یک باور "اکادمیک" دانست!

خلاصه:

در این مقاله هم چند قدمی در جهت شناخت اوجالانیزم (آپوایزم) جلو تر رفتیم.در میان انبوده جملات و تداعی معانی ها و پرگوئیهای کم محتوی اوجالان باید دقیق شد تا ماهیت سیاسی فرهنگی و طبقاتی او را شناخت و پروفایل بسیار نخ نمای یک خرده بورژوای عاصی از وضع موجود را که در بند فرهنگ شرق زده و مذهبی اسیر است ، باز شناخت.

اوجالانیزم ناتوانست از ارائه جامعه الترناتیو همانطور که پسر عموهای دیگرش در فرن 20 شکست خوردند در مقابل واقعیت و هرکدام رهبران فرقه های منزوی شدند و جامعه را و فعالینن آزادیخواهش را ترمز کردند و در مثابل پیشرفت اجتماعی سدها ساختند. تلاش من در مورد نقد اوجالانیزم ادامه خواهد یافت.



(1)آرشیو نقدها به اوجالانیزم:

چرائی التقاطی گری اوجالانیزم و ماهیت طبقاتی آن(بخش سوم)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/734-چرائی-التقاطی-گری-اوجالانیزم-و-ماهیت-طبقاتی-آن-بخش-سوم

نگاهی به مهمل گوئیهای عبدالله اوجالان در "مانیفست تمدن دموکراتیک"(بخش دوم)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/733-نگاهی-به-مهمل-گوئیهای-عبدالله-اوجالان-در-مانیفست-تمدن-دموکراتیک-بخش-دوم

نگاهی به اوجالانیزم، رجویزم حاکم بر کانتونهای کردستان سوریه(بخش اول)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/731-نگاهی-به-اوجالانیزم،-رجویزم-حاکم-بر-کانتونهای-کردستان-سوریه-بخش-اول

(2)مانیفست تمدن دموکراتیک(عبدلله اوجالان) منتشر شده توسط پژاک
http://pjak.eu/pertuk/fa/Parezname-fa-3.pd

 


________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد