مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 14.03.2014

پاتکهای فرهنگی !



اظهارات 17اسفند روحانی در نمايشی تحت عنوان «مراسم پايانی جشنوارهٴ مطبوعات و خبرگزاريها»، بخشی از پاتک فوری و سنگين باند رفسنجانی به باند خامنه ای بود. باند ولايت طی روزهای 13تا 15اسفند در جلسات خبرگان ارتجاع و اظهارات خود خامنه ای، دولت روحانی را با نام، و شخص رفسنجانی را با اشاره، به شدت هدف قرار دادند. تنها دو روز پس از حرفهای خامنه ای، رفسنجانی و روحانی هر دو به صحنه آمدند تا با زبان درازی کم سابقه يی جنگ باندی را به اوج تازه يی برسانند.

رفسنجانی بلافاصله مصاحبه يی را که از روزهای قبل در کيسه داشت، رو کرد و با چاپ آن در شماره 17اسفند روزنامه حکومتی آرمان رودرروی خامنه ای، از دولت حسن روحانی به خاطر آنچه شکستن «حساس ترين تابوها» می ناميد، ابراز «رضايت» و «خوشحالی» کرد و هشدار داد که «دولت حواسش باشد» باعث «دلسردی» نشود. منظورش اين بود که مبادا در زير فشارهای باند خامنه ای کوتاه بيايد. رفسنجانی با اعتراض به محدوديتهايی که دستگاههای وابسته به خامنه ای برايش به وجود آورده اند رو به خامنه ای گفت: «ما بايد نظرمان را بگوييم» و شما نمی توانيد «فکر را سرکوب» کنيد. روزنامه حکومتی جمهوری هم در سرمقاله همان روزش به دفاع از رفسنجانی پرداخت و حمله کنندگان به او (يعنی خامنه ای و خبرگانش) را «حيله گران مقدس مآب»، «مکاران چهره سياه» و «نيرنگ بازان بازيگر» ی ناميد که رفسنجانی بی هراس از هر «مذمت و زخم زبانی» به رويشان «خاک مذلت» می پاشد.

رفسنجانی با اين آتش تهيه، روحانی را به صحنه فرستاد تا در اظهاراتش جنگ قدرت عليه باند ولايت را به اوج برساند. جنگی که در پی جرعه های زهر اتمی و عقب نشينيهای ولايت، اکنون به پشت خاکريز زهر اجتماعی کشيده شده است. جنگ باندها بر سر آنچه خامنه ای در اظهارات اخيرش با وحشتزدگی «رخنهٴ فرهنگی» ناميد و گفت: «با مسائل فرهنگی شوخی نمی شود کرد». منظورش اين بود که اگر تا اين جا عقب نشينی کردم و زهر اتمی را سر کشيدم، اما اجازه نمی دهم از اين مرز سرخ بسيار خطرناک عبور کنيد.

 روحانی در پاتک طراحی و برنامه ريزی شده توسط رفسنجانی، تقصير همهٴ مشکلات فرهنگی را به گردن خود خامنه ای و باندش انداخت و گفت: بخش عمده بودجه فرهنگی در اختيار مراکزی است که ربطی به دولت ندارند و فعلاً نمی خواهم از آنها نام ببرم. رو به خامنه ای و خبرگانش گفت: اگر با اين حرفها که شما می زنيد فرهنگ درست می شد حالا همه مان ابراز رضايت می کرديم. رئيس جمهور نظام با حسرت و نگرانی به خاطر اين که دستگاههای سرکوب در طول اين ساليان نتوانسته اند مسائل فرهنگی را با فشارها و شيوه های پليسی حل کنند، به باند رقيب هشدار داد که اين وضعيت به انفجار می انجامد. او با اشاره يی پروحشت به قيام هموطنان بختياری گفت: «شما می بينيد که حساسيتها امروز در جامعه ما حتی برای طوايف، اقوام، ايلات، تا چه اندازه زياد است که با کوچکترين خطايی يک جمع قابل ملاحظه ای می شورند. همه ما بايد به اين حساسيتها توجه کنيم». او به اين ترتيب برانگيخته شدن اين قيام را نيز ناشی از «خطای» باند خامنه ای دانست و تقصير را به گردن او انداخت.

روحانی در ادامه دامنهٴ حمله به باند خامنه ای را گسترش داد و طبق معمول چماق تهديد و فاش گويی را (که به صورت ابزار جنگ باندی درآمده)، بلند کرد و از پديده هايی مثل «معضل بزرگ فساد» که تنها «گوشه هايی از آن برای مردم بيان شده» و وضعيت وخيم «محيط زيست» و وجود افراد «مفسد و ويژه خوار» و گسترش «اعتياد» و «مشکلات اخلاقی» نام برد و در پايان تأکيد کرد که دست در دست رفسنجانی در مقابل «فشار بر دولت» کوتاه نخواهد آمد و برای پيشبردن نقشهٴ مسير باندشان مصمم تر خواهد بود.

سؤال اين است که چرا جنگ بر سر آنچه «مسائل فرهنگی» ناميده شده، اين چنين در رأس نظام بالا گرفته است؟ مسائل فرهنگی جامعه برای کدام يک از اين دو باند اهميت دارد؟ و آيا به راستی جنگ بر سر ارزشهای فرهنگی است؟ نگاهی به آنچه هم اکنون تحت حاکميت مشترک دو باند اين نظام جريان دارد، واقعيت را نشان می دهد. گسترش اعدامها و شکنجه ها و سرکوب وحشيانه و روزمرهٴ مردم کاملاً گوياست. سرکوب ددمنشانهٴ اعتصاب غذای دراويش محروم درست در همان دقايقی که آخوند روحانی داشت با اظهارات دجالگرانه اش جنگ باندی بر سر «فرهنگ» و «اخلاق» را پيش می برد، بسيار گوياست.

امروز هيچ کس نيست که نداند جنگ دو باند وحشی حاکم، نه بر سر ارزشهای فرهنگی است و نه اعتياد و محيط زيست و ساير مواردی که آخوند روحانی، فاش گويی در مورد آنها را وسيلهٴ حمله به باند خامنه ای کرد، بلکه جنگ بر سر قبضهٴ سهم بيشتر در قدرت و چپاول است. جنگ بر سر دو نقشهٴ مسير متفاوت برای نجات کشتی درهم شکستهٴ ولايت از گرداب بحرانها است. خامنه ای نقشهٴ تثبيت تاج و تخت ولايت مطلقه خودش را پس از عبور از گردنهٴ تحريمها در سر می پروراند. طرح پيچيدن مجدد به جادهٴ انقباض و رويارويی اتمی و تروريستی با جامعه جهانی. رفسنجانی در يک مکالمه فرضی، به او می گويد که ديگر کار از کار گذشته است. تو بايد هدايت يابوی ولايت را به من بسپاری و ترک من سوار شوی. رفسنجانی می گويد خشم انفجاری جامعه به جايی رسيده که ديگر فقط با تشديد سرکوب نمی توان آن را مهار کرد، بايد با روشهای دجالگرانه در ديگ بخار جامعه سوپاپهای اطمينان تعبيه کرد تا بخارات اضافی تخليه شود و انفجار به عقب بيفتد. تنها راه نجات نظام پيوند عميق اقتصادی با غرب است زيرا هيچ امکان ديگری برای خروج از بحران فروپاشی اقتصاد منهدم شده وجود ندارد.

خامنه ای متقابلاً به او می گويد آن چه در خيال پرورانده يی سرابی بيش نيست. فشار نارضايتی اجتماعی در پشت سد اختناق چنان بالاست که اگر کمترين شکافی تحت عنوان سوپاپ اطمينان در آن ايجاد شود، از همان شکاف سيلی خواهد آمد که همهٴ ما را خواهد برد. رفسنجانی جواب می دهد خشم متراکم جامعه در آستانهٴ انفجار است، اگر نگذاری با روشهای اقدام به تخلية فشار کنيم، به زودی انفجار صورت می گيرد و همهٴ ما با هم نابود خواهيم شد. کدام درست می گويند؟ خامنه ای يا رفسنجانی؟ جواب اين است: هردو درست می گويند. نظام ولايت با همهٴ باندها و دستجاتش در بن بستی عميق، بر سر يک دو راهی قرار دارد که هر دو راه به تمام شدن فرهنگ حکومت اسلامی راه میبرد .

 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد