مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 09.02.2014

سرنگونی رژیم آخوندها چه شد؟ (بخش اوّل)


مژگان پورمحسن


از ابتدای به قدرت رسیدن آخوند ها اعدام و قتل وسرکوب و کشتار افراد و گروههای مختلف مردم ما در زندانها و مناطق مختلف ایران شروع شد. برخی گروههای به اصطلاح انقلابی و سیاسی در این جنایات همراه وحتی راهنمای آخوند ها بودند ولی طولی نکشید که خمینی حکم اعدام و تمام کش کردن مجروحانشان را هم داد.


بواقع از« باصطلاح انقلاب ۵۷» زمانی نگذشته بود که نامِ کشور ما در روزنامه های مختلف فارسی زبان چاپ ایران یا نشریات فارسی زبان چاپ خارج یا گزارشات و مقالات روزنامه های کشورهای مختلف لقب پایتخت اعدام و شکنجه گرفت. بارها از خود پرسیدم آیا ممکن است از ملّت ما، از بقّال و کارگر و دانشجو و دکتر و استاد ایرانی چنین جانوران وحشی و خونخواری بیرون بیاید؟ آیا ممکن است دهها هزار و صد ها هزار از بدترین نوع موجودات ضدّ ایرانی ازآشنایان خودمان و خانواده و فامیل آن هموطنمان باشند و همگی ایرانی و بسیاری از آنها ادعای مسلمانی و شیعهٔ دوازده امامی بودن را هم داشته باشند؟


باور بفرمایید فهم اینکه ایرانی آنهم صد ها هزاران، از زجرکش کردن ایرانی دیگری که در زندان و اسیراست لذت می برد، آنرا واجب شرعی می داند، از تجاوز به دختران و پسران جوان و سپس کشتن آنها در طلب بهشت آن دنیا نیز می باشد حیرت زده ام. عده ای از ایرانیان فکر می کنند با « هندی خواندن خمینی» و« یهودی خواندن» احمدی نژاد و فلسطینی خواندن آدمکشان رژیم بار ننگ ما ایرانیان پاک می شود و مثل همیشه می توانیم بگوییم « ما گناهی نداشتیم و این اراذل و اوباش همگی خارجی بودند و از حسودی چشم نداشتند تمدّن ما را ببینند و دارند ما و کشورمان را از بین می برند و ما قربانی همگان هستیم!»


از آنطرف ماشا الله همگی هوش خارق العادهٔ ایرانیان را باور داریم و اکثریت مان هم بازو را نشان داده و می پنداریم که دیگر حداقل رستم و کاوهٔ آهنگر که هستیم! البتّه این « افتادگی خاص» ماست که خود را تا این حّد دست کم می گیریم وگرنه که دروغ چرا برخی می گویند هزار و سیصد وپنجاه سالِ پیش مولا علی و امام حسین بخاطر امروزِ « رهبران ما» جان دادند و مردانه بخاک افتادند!!


بله، بزرگترین عیب ما ایرانیان از نظر بنده عدم جدیّت ماست و خود را در « رهبرهایمان » به بهترین شکل نشان می دهد. دقت بفرمایید برای ما ایرانیان « رهبر» نباید صلاحیت « رهبری» داشته باشد بلکه باید « نقّال» توانمندی باشد و برایِ ما قصه زیاد بگوید و از همه چیز بگوید!!
از نمازوشعرو گناه بگوید تا بوجود آمدن جهان و انسان و علت پیامبری ابراهیم و یونس و مسیح و محمد وعلت امامت دوازده امام واینکه هر کدام در چند هزار سالِ پیش روزبروز چه می کردند و چه می خوردند و چگونه می خوابیدند و چگونه دیگران را تُف و لعن می کردند و از خودشان تعریف و چگونه این « برگزیدگانِ خدا» همگی « قربانی» شدند!


پس ما هم در ادامهٔ راه آنها « همه چیزمان را باید از نقّال زمانمان بخواهیم.» بدین ترتیبِ کاملاً علمی و منطقیِ ایرانی! از احکامِ فقهی تا قضایی تا اقتصادی تا اجتماعی تا نظامی تا هنری تا ورزشی تا روابط بین والمللی تا تعریف آن جهان و آنچه پس از مرگ برای هر کداممان اتفاق خواهد افتاد و حکم جنگ و صلح ارتش و مردم و در کجای این کرهٔ خاکی باید رفت وج
نگید و نقاط قوّت و ضعف فردی هر فرد وووهمه را یک «رهبرحقیقی» باید بتواند فرمان دهد وبما بگوید چه کنیم !!و از همهٔ اینها مهمتر« رهبر کسیست که بتواند همهٔ رقبا را از دوُر خارج کند ومیخ رهبریش را محکم بکوبد.»

عزیزان، آیا با این فرهنگ باز هم تعجب می کنیم که هر رهبر ایرانی یک فرد خود پرست، بشدّت متوهّم بخود، خودرأی و بی احساس نسبت به وطن وهموطنانش باشد که جاهل حقیقتِ او و نقّال حرفهٔ او باشد؟ آیا باز هم حیرت می کنیم که چنین رهبری دیکتاتور، خونریز، بغایت ترسو و« پارانویاک» و سادیک و انسان آزار باشد؟


کسانیکه با این « رهبران » برخورد داشته اید ویا دمخورشان بوده یا هستید ، با این جانورانی که خودمان از آنها هیولا می سازیم شما چگونه رفتار می کنید که اینها اینچنین جلّاد و بی پروا و از خدا و خلق بی خبرمی شوند؟


ادامه دارد


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد