طبیعت بی جان !

hoshyaresmaeil@yahoo.com

 

در سالهای خیلی دور ، خیلی نزدیک ....فیلمی دیدم به نام " طبیعت بی جان " که از کل فیلم فقط اسمش و صحنه ایی در ذهنم ماندگار شد .

پیرمردی 70 ساله با عینکی ته استکانی و کمری خمیده در اتاقکی سوزنبان راه آهن بود . یعنی نزدیک به 50 سال کار و زندگی اش فقط در همان محدوده اتاقک راه آهن بود . کار دیگری بلد نبود جای دیگری را نمیشناخت تنها مونسش سوت قطار بود و تنها حرفه اش عوض کردن ریل قطار . برایش مهم نبود چه قطاری از کجا میآید و به کجا میرود ؟

تا اینکه یک روز یک کارمند راه آهن از مرکز آمد و نامه ایی برای پیرمرد آورد . آن نامه حکم بازنشستگی پیرمرد بود . پیرمرد پرسید : این نامه چیست ؟ و مامور جواب داد : این حکم بازنشستگی تو است . پیرمرد گفت : ولی من که سواد خواندن ندارم حالا این یعنی چه ؟ و مامور جواب داد : یعنی اینکه برو بقیه عمرتو خوش باش !!

دیروز غروب بود که همزادم سروکله اش پیدا شد و مطابق معمول شروع به جروبحث کرد . همزاد که میدانید چیست ؟ همزاد پدیده ایی است در وجود هر انسانی ! همه هم همزاد دارند . معمولا وقتی سر بلند میکند سر ناسازگاری دارد ، در واقع طرف مقابل جنگ و دعواهای درونی برای انسان همان همزاد است . این کشمکشهای درونی آدمها بخشی از همان داستان تکامل است ازجنس ریشه است یعنی " تضاد " . من نمیدانم دیگران چه رابطه ایی با همزاد خودشان دارند و اصلا رابطه دارند یا ندارند !؟ اما همزاد من همیشه در نقش منفی وارد میشود و به قول معروف مرا به چالش میکشد !

این بار هم آمد و شروع کرد . شروعش معمولی بود از تکامل گفت و مراحلی که به قول آن سوزنبان ....حالا این یعنی چه ؟ منظورم این بود که چه ربطی داشت ؟ به جان هر چی خره نازنینه ، باورتان بشود وقتی که گفت : " اسلام ( مذهب ) در خدمت انسان است " جام کردم و هیچ عکس العملی نتوانستم نشان دهم ! این نوبرترین حرفی بود که از همزاد ناقلا میشنیدم . نه اینکه فکر کنید حالا چون من منتقد جدی خرافاتی به اسم خدا و پیامبر و امام و کتاب آسمانی و...همین چیزا هستم کفم بریده باشد و به قسمت پر لیوان عنایتی نداشته باشم ! مشکل من بینوا این است که در هزاره سوم و سال 2010 میخواهم از شعورم استفاده کنم . اگر 50 سال پیش بود قضیه فرق میکرد . 200 سال پیش قضیه بیشترتر فرق میکرد . 1400 سال پیش هم که.....بی خیال !

اصلا فرض را بر این بگذاریم که مذاهب در مراحلی از تاریخ کارکردهای مثبتی هم داشته اند ! گفتم این یک فرض است قصدم توهین به انسان نیست . اینکه در 50 سال پیش گلسرخی در دادگاه نظامی گفته بود : پیشوای من حسین است .....برای همزاد معیار و ملاک تکامل در اسلام شده بود ! اینکه حنیف نژاد و خیلی های دیگر با اعتقادات مذهبی در راه مبارزه قدم گذاشتند ....از نظر همزاد نشان دهنده این است که اسلام در خدمت انسان است !!! احترام انسانهای مبارز و افراد ، به جای خود . خیانت توده ایی و اکثریتی و مجاهد نظم نوین را که به حساب جزنی و احمد زاده و حنیف نمیگذاریم . نه عزیز دل برادر قضیه کاملا عکس است اسلام در خدمت انسان نیست و ما این را تجربه کردیم و دیدیم چه در حاکمییت و چه در سایه !

من که نمیتوانم بپذیرم شارلاتانی به اسم پیامبر یا امام ....در خدمت مردم بوده اند و اسمش هم تکامل است ! آن هم در روزگاران امروزی و با کوهی از تجربه حاکمییت اسلام ! اگر محمد هوس میکرده هر روز سوار زن عربی بشود و آیه اش را هم تولید کند که اسمش تکامل نیست ! اگر مریم را در عنفوان جوانی در طویله خفتش کرده اند این هم اسمش تکامل نیست . اما اگر عده ایی حرفهای این شارلاتانها را باور میکنند این همان انسان اسیر دین و خدا و موهومات است . در چنین حالتی وقتی انسان اسیرچیزهای شد که اساسا یا وجود خارجی ندارند و یا افسانه هایی مضحک بیش نیستند ، آنوقت نتیجه اش دور شدن از اصل خویش است . دور شدن مستمر از هویت انسانی ....واین از خود بیگانگی با گذشت زمان قطورتر و به اعتقاد و باور تبدیل شد ! آنوقت با یک جمله ختم دوران تکاملی تفکر را هم اعلام میکند ! ختم دوران تکاملی تفکر برای کسانی که با باورهای مذهبی از هویت انسانی خودشان دور مانده اند چیز عجیبی نیست . با باورها هم که نمیشود در هیج شرایطی بحث کرد . 50 سال پیش یا 200 سال پیش و یا 1400 سال پیش و قبلتر از آن هم بماند برای محققان رشته شارلاتانی ! حنیف و جزنی وگلسرخی وبقیه ها که در زمان خودشان خوب عمل کردند اما یادتان نرود که در زمان خودشان !

 ما در اینجا و امروز بروی زمین سخت واقعییت و آگاهی ایستاده ایم . من به سهم خودم کاملا متوجه هستم که چه کسی در خدمت چه چیزی است ؟ درسته که کسی نیستم ولی کمیلی و امثالهم هم نیستم ! این همیشه یادتان باشد که سالیانی است طعم استفاده از شعوررا چشیده ام و از آن خوشم آمده ، خیلی زیاد !

این همزاد من هم از فلسفه خوشش میآید و هم از تکامل و هم از سیاست و هم از آلترناتیو ! به همین خاطر برای من عجیب نیست که مستمر توهم بزند . همزاد به دنبال اثبات چیزی هم نیست چون چیزی برای اثبات کردن وجود ندارد . اگر 50 سال پیش به خاطر شرایطی و به هر دلیلی عده ایی با همین لباس عاریه ایی مذهب و اسلام ، توانستند پا در مسیر مبارزه بگذارند ناشی ازآخرین گرم ذات انسانی خودشان بوده و نه هنرهای اسلامی که چیزی جز به بند کشیدن انسان و کشتن ذات انسان ...نیست . حرف زدن از این پدیده ای خرافاتی و آسمانی در عصر حاضر نه از کسی مسئله ایی حل میکند و نه گوش کسی بدهکار است ! ما گفتیم تکامل و تغییر ....اما منظورمان استثنائات نبود ، بلکه همه را شامل میشود و راز ورود موفق به آن هم این است که همه باید از خودشان شروع کنند . به قول چرچیل مکار : " پیروزی یعنی توانائی رفتن از یک شکست به شکستی دیگر ..بدون از دست دادن اشتیاق  "! و نه اینکه نشستن بروی شاخ خدا و اصرار بر حقانییتی پر توهم و تو خالی !

 

زندگی و مبارزه با چیزهای بسیار ساده معنی پیدا میکند ساده هایی که سطحی نیستند . خرید چند سیب ترش میتواند به عمق فلسفه همه فلاسفه باشد . مشکل اعتفاد و باور و خدا و اسلام و دست خر....این نیست که میتواند معجزه کند یا نه ؟ بلکه در ماهییت باورها دینی است . همانقدر که ویران میکنند ، نمیسازند ! همانقدر که کهنه میشوند توان تازه شدن ندارند ! همانقدر که آلوده میکنند ، پاک نمیشوند . همانقدر که فراموش میکنند به یاد نمیآورند . به همان اندازه که جنایت میکنند رونق دارند ! مشکل یک چیز بیشتر نیست . پایتان را چند بار بر زمین سفت و محکم واقعییت بزنید و جدی شوید . مشکل در دید و سقف کوتاه نگرش همزاد به انسان است و فکر میکند هنوز 50 سال پیش و یا حتی 30 سال پیش و یا حتی دیروز ...است و ختم تکاملی تفکر انسان را باید هنوز جشن گرفت چون اسلام در خدمت انسان است !

اسلام در خدمت انسان و یا انسان اسیر موهومات ؟ الویت با کیست و اصالت با چیست ؟ انسان معتقد یا اعتقاد انسان ؟ مارکسیست مجاهد یا مجاهد مارکسیست ؟ حرف خمینی که یادتان هست که گفت : رجائی عملش از علمش بیشتر است یعنی مکتبی تر است ! به همزاد گفتم که فوت و فن انسان تراز مکتب شدن را یا نمیدانی و یا مریضی ! با این همه نگران نباش . چه ندانی و چه مریض باشی..... گناه مرتکب نشده ایی و خدا از تو دور نمیشود !

من هم قبول دارم که با ظهور ادیان ختم تفکر و دوران خمودگی انسان آغاز شد . با این همه باور و اعتقاد هر انسانی مربوط به خودش است . شاید کسی بخواهد روزی 50 بار به یک سوسمار سجده کند و از سوسمار بخواهد استراتژی را به بار بنشاند ! نظرتان چیست کمی با سیاست روز کلنجار برویم تا ببینیم سیاست خط موازی اسلام انقلابی چه نقطه آغازی داشت و چرا به ترکستان رسید ؟

همزاد هنوز دردودل میکند و برخلاف خیلی ها معمولا حرف آخرشو اول میزنه . دنبال نتیجه گیری نیست . چون خودش هم میداند توهمات موهوم عقیدتی با واقییت سخت زمینی و داستان تکامل هیچ رابطه ایی ، سنخیتی و تجانسی ندارند و همزاد اگر هنوز متوجه واقعیات نشده برایش دوران بازنشستگی خوبی را آرزو میکنم . یعنی اینکه برو خوش باش !

..............................

به آرامی آغاز به مردن میکنی

اگر برده عادات خود شوی

اگر همیشه از یک راه تکراری بروی

اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی......

 

پابلو نرودا

 

اسماعیل هوشیار

10.12.2009

ژنو

 

خانه    |    مطالب    |    نظریات    |    تلنگر    |    پیوندها    |    تماس