مقاله

 

 

تاریخ انتشار:10.01.2015

یادآوری روزی که در تحریریه شارلی ابدو بودم




کارتونی که ویشواجیوتی گاش به یاد دوست و همکار فرانسوی اش تینو کشیده است.


ویشواجیوتی گاش، کاریکاتوریست هندی، که با شماری از اعضای تحریریه روزنامه شارلی ابدو دوست بود درباره روزی خاطره انگیز از حضورش در دفتر این مجله فکاهی فرانسوی نوشته است.


میز گردی بزرگ، انبوه کاغذهای سفید و چند قلم مشکی. این نخستین تصویر نقش بسته در ذهنم از حضور در تحریریه شارلی ابدو است.
جلسه تحریریه صبح زود در جریان بود. برخی کاریکاتوریست ها رسیده و برخی دیگر در راه بودند. فکر کردن درباره موضوعات آغاز شده بود.


همزمان با بحث و تبادل نظر کارتونیست ها، سردبیر در حال نوشتن برخی موضوعات و ایده ها برای شماره آتی مجله بر روی وایت‌بورد بود.
به خودم گفتم پس این نشریه ۱۲ صفحه ای این طوری کار می کند، با کاریکاتورهای سیاسی، داستان‌های مصور و یک یادداشت سردبیری کوچک.


همزمان با پیش رفتن جلسه، ایده ها و جوک‌های بیشتری بین حاضران دور میز رد و بدل می شد. برخی کاریکاتوریست ها که پیشاپیش کارشان شروع شده بود حالا داشتند وقت‌گذرانی می کردند.


در زمانه ای که افراد متعصب، کاریکاتور سیاسی را آسان‌ترین تهدید علیه خود می‌پندارند قلم‌ها وظیفه دارند که به تصویر بکشند، انتقاد کنند، فریاد بزنند و به سخره بگیرند.


دوست من برنارد تینو ورلاک، ناگهان وارد جلسه شد، مثل پسر بچه ای که خانه اش از همه به مدرسه نزدیک‌تر است اما در نهایت از همه دیرتر می رسد.


نگاهی سریع به موضوعاتی که روی وایت‌بورد نوشته شده بود زنگی را در ذهن این افراد به صدا در می آورد. و بعد نوبت به حرکت دست و قلم بر کاغذها می رسید.


آن موقع من برای یک فرصت مطالعاتی در فرانسه بودم و از طریق یک دوست با تینو آشنا شدم.


سال ۲۰۰۴ و همزمان با برگزاری یک نشست بین المللی در بمبئی برخی کارتونیست‌های شارلی ابدو به هند آمدند.


تینو من را به جمع معرفی کرد و همه به من نگاه کردند انگار که باید چیزی درباره آن نشست بین المللی چپگراها بگویم یا درباره آرونداتی روی، نویسنده هندی که آن موقع در فرانسه توی بورس بود، نظر بدهم. نویسنده هندی برنده جایزه بوکر، تنها چند ماه قبل در دانشگاه سوربن درباره جنگ عراق سخنرانی کرده بود.


لبخند زدم. من در کنار کابو ایستاده بودم. مردی که به هند آمده بود و پیشتر یک کتاب کاریکاتور درباره هند منتشر کرده بود.
ما درباره شهرهایی که رفته بودیم حرف زدیم و درباره مسخرگی‌هایی که کارتونیست ها معمولا می بینند، حتی اگر دنبالش نباشند.
در آن موقع، دستور کار مجله کاملا روشن بود: مقدس ندانستن، ضایع کردن، و از همه مهم‌تر، به سخره گرفتن امور مسخره. به هیچکس رحم نکن.


ممکن است که همه ما با نظرات و سیاست‌های آنها موافق نباشیم اما معتقدم که هزار شارلی ابدو کارش را برای خنداندن ما، به فکر انداختن، به بحث طلبیدن، و دوباره خندان ما آغاز کرده اند.


همان روزها، از ورود یک دختر محجبه به مدرسه ای در فرانسه جلوگیری شده بود و این در کانون توجه رسانه ها قرار داشت.
همه مردم در حال بحث درباره این موضوع بودند و کارتونیست ها داشتند با طرح های‌شان با هر دو طرف مناظره شوخی می کردند.
نگاهی به شماره‌های مختلف مجله شارلی ابدو نشان می داد که هیچکس از طنز آنها در امان نیست: روحانیون، موسسات، مخالفان همجنسگرایی، مذاهب، و البته نیکولا سارکوزی که آن روزها وزیر کشور فرانسه بود.


گروهی از پیشروترین کارتونیست‌های فرانسه قدرتمندانه با قلم‌های شان درباره مسایل مختلف اظهار نظر می کردند و می خندیدند.
همیشه کارتون ها براساس نظر جمعی در شارلی ابدو منتشر می شد. سردبیر و افراد عالی‌رتبه تحریریه اگر نظری درباره یک موضوع داشتند بحثی پردامنه در می گرفت که خیلی دموکراتیک و تیپیکال فرانسوی بود.

چهارشنبه شب صدها نفر در شهرهای مختلف اروپا با در دست گرفتن پلاکارد "من شارلی هستم" به همدردی با قربانیان حمله به دفتر نشریه شارلی ابدو در پاریس پرداختند


بعد از مدتی که در جلسه آنها بودم کابو از من پرسید: "چرا چیزی برای ما نمی کشی؟ بگذار ببینیم که چقدر مایه طنز فرانسوی داری." با لبخند چند طرح کشیدم و هیچوقت نفهمیدم که به اندازه کافی مایه طنز فرانسوی داشتند یا نه اما از همه آنها استقبال شد.
من و تینو در طول زمان به دوستان خوبی تبدیل شدیم هر چند که به زبان یکدیگر صحبت نمی کردیم. همسر او که کار مترجمی میان ما را داشت معمولا در بحث‌های داغ و ترجمه جوک‌های ما گیر می‌افتاد.
چند سال بعد که فرانسه به عنوان کشور مهمان در جشنواره کتاب کلکته بود من به تیم آنها پیوستم تا هر روز برای یک بولتن طنز درباره شهر و خود جشنواره کارتون بکشیم.


همه چیز شهر کلکته، تینو را به ذوق آورده بود، ترافیک، بوق تاکسی ها، قهوه خانه ها، و سیگارهای بی فیلتر "شارمینار"؛ همه این موضوعات دستمایه کارتون‌های او قرار می گرفت.
اتاق کنفرانسی که برای آن روزهای جشنواره در اختیارمان قرار گرفته بود به زودی تبدیل شد به تحریریه شارلی ابدو، با گروهی افراد خلاق که دوست داشتند در هنگام کار خنده آفرینی، خوش باشند.


زندگی سحرانگیز یک کارتونیست. کسانی که همه چیز را مسخره می کردند حالا مرگ را هم به سخره گرفته اند، با قلم هایی که برای همیشه به آزادی بیان متعهد می مانند.


در زمانه ای که افراد متعصب، کاریکاتور سیاسی را آسان‌ترین تهدید علیه خود می پندارند قلم ها وظیفه دارند که به تصویر بکشند، انتقاد کنند، فریاد بزنند و به سخره بگیرند.
ممکن است که همه ما با نظرات و سیاست‌های آنها موافق نباشیم اما معتقدم که هزار شارلی ابدو کارش را برای خنداندن ما، به فکر انداختن، به بحث طلبیدن، و دوباره خندان ما آغاز کرده اند.

bbc

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد