مقاله

 

 

تاریخ انتشار:01.01.2015


اوجالان در مورد " عناصر تمدن دموکراتیک" ،"دفاع ذاتی" و "مدرنیته دموکراتیک"

سعید صالحی نیا


بخش پنجم نقد اوجالانیزم


salehinia@aol.com


25 دسامبر 2014


مقدمه:


در بخشهای قبلی نقد اوجالانیزم (1)، ریشه های طبقاتی و فرهنگی این ایدئولوژی را بر اساس سند "مانیفست تمدن دموکراتیک " ایشان کاویدم و بطور مستند نشان دادم که چرا این ایدئولوژی جهان سومی را نمی شود بیش از سایر طغیانهای مشابه در جهان سوم بر علیه جهان اول دانست. ریشه این ایدئولوژی در طبقات زیر فشار روستائی و بورژوازی خرد شهریست که پرچمش "حذف کایتالیزم انحصار گراست". طبعا با چنین افقی نمی توان از اوجالانیزم چیزی بیش از پادگان سازیهای مشابه خمر و رجوی انتظار داشت.


بطور عملی هم چند سالی که حزب دنبالچه اوجالان در کردستان سوریه قدرت گرفت ، قبضه قدرت حزبی و سرکوب نیروهای مخالف (بنا به گزارش 107 صفحه ای سازمان دیدبان حقوق بشر در سال 2013-2014) "بهاری " است که بقیه فصلهایش هم مشهود است.


اوجالانیزم با پذیرش روابط سرمایه داری نمی تواند از رشد انحصار سرمایه داری جلوگیری کند.نمی تواند از توسعه فقر و رشد تضادهای طبقاتی جلوبگبرد.الگوهای "جامعه بی طبقه توحیدی" و "اقتصاد توحیدی" یا مستقیما در الگوهای نظام سرمایه داری حل شده اند یا از گذر یک جامعه سربازخانه ای (در پادیگانهای فرقه رجوی در عراق) به "متحدان نظام سرمایه جهانی استحاله پیدا کرده اند.


معضل دیگر اوجلانیزم هم مسئله تناقض حاکمیت و مشارکت مردم است با حکومتی که او "تمدن دموکراتیک" می نامد. نظامی که قرار است حکومت نشود اما طبیعتش همانا تبدیل شدن به حکومت است. انارشیزمی است که در عمل به تمرکز قدرت بورژواهای جاده صاف کن سرمایه داری می انجامد.


در این مقاله؛ من به سه مفهوم ارائه شده از سوی اوجالان می پردازم و آنرا بررسی می کنم: یکی ترکیب "تمدن دموکراتیک"، دیگری مفهوم "دفاع ذاتی" و سومی مفهوم " مدرنیته دموکراتیک":

(1)عناصر "تمدن دموکراتیک" از دیدگاه اوجالان:


در مقالات قبلی(1) دیدیم که اوجالان بر ضد شهر است و حامی روستا، دیدیم تمدنش را می خواهد "اخلاقی – سیاسی" معرفی کند که مخالف انحصار است اما حامی تاجر، صنعتگر. او جتی به نقش مثبت خلاقانه بازار و رقابت هم معتقد است!(ص 110) در اینجا با زبان خود او می بینیم که او در حین تاکیید بر اصالت "خانواده"؛ به عناصری پیش مدرن مثل قبیله و عشیره و ملت هم "اصالت می دهد" و آنها را بخشی از "تمدن دموکراتیک" خود می داند! :


"خانواده را نمی شود گذار کرد اما می تواند متحول شود ص 107


قبایل حیاتی نزدیک به کمونالیته دارند..که جامعه اخلاقی سیاسی به قوی ترین شکل در ان جریان دارد..یکی ازمهمترین تحریفات
تاریخ تمدن کوچک انگاشتن نقش قبیله گاهی نقش منفی قائل شدن برای ان می باشد ص 108


اگر مقاومت عشیره ای در راه ازادی نبود انسانیت نمی توانست از حالت بندگی رهائی یابد..اینکه در جایگاه یکی از بنیادی ترین عناصر تمدن دموکراتیک قرار دارد 108


شکل گیری ملتها در نظام تمدن دموکراتیک و جوش خوزدگی انها پادزهر انحصارات سرمایه و قدرت بوده و طریق اصلی مقابله با فاشیزم است ص 109


از دید اجوالان، خانواده, قبیله، عشیره و ملت همه "سنگرهای مبارزه بر علیه انحصار قدرت" هستند. اینها تاریخا بنابر اداعای او مبانی تمدن اخلاقی و سیاسی هستند و نباید کسی برایشان نقش منفی قائل شود! سوال اینست که با چه منطقی باید این حمایت اوجالان از ساختارهای پیش مدرن را به مترقی بودن او نسبت داد؟! غیر از اینست که روانشناسی اجتماعی دیکتاتوری از مردسالاری و پذرسالاری از درون فرهنگی بر می خیزد که در مناسبات قبیاه ای و عشیره ای حول رهبر ، یک هاله مقدس می کشد و جامعه را تحت قیمومیت "رهبر عظیم اشان" عارفانه محکوم می داند؟ جز اینست که مناسبات قبیله ای و عشیره ای حتی در تضد بنیادی هستند با ساختمان ملتها و مناسبات جامعه متمدن؟ بجز اینست که همه اینها بی ربط هستند به مدنیتی که رو به جلو دارد؟


اوجالان با ایستادن کنار مناسبات پیش سرمایه داری، جایگاه طبقاتی خودش را بیشتر بروز می دهد!

(2)"دفاع ذاتی" و تئوری سرکوب اوجالانی!

اوجالان ؛ مثل هر "تئوریسین سازنده بهشت برین" مجبور است بخشی از تئوری خود را به سرکوب و توجیه آن اختصاص دهد. بطور عملی ، مدینه فاضله سازی، نیاز دارد بنوعی تکلیف آنها که مخالف هستند را یکجوری تعیین کند. مثلا در لنینیزم، تئوری سرکوب عبارتست از "دیکتاتوری پرولتاریا" و توجیهات کشدار ناشی از آن به این شکل که "حکومت طبقه کارگر دشمن دارد، دشمن باید سرکوب شود، مخالف یعنی دشمن و نوکر امپریالیزم و بنابر این مخالف هم باید سرکوب شود"!


اوجالانیزم هم مثل بسیاری پیامبران مدینه فاصله، تئوری سرکوب دارد. عمل واقعی حزب دنباله روی او در کردستان سوریه هم طی دو سال اخیر همینست. حزب اتحاد دموکراتیک هم با سرکوب مخالف، با زندان کردن و تیراندازی به تظاهرات مخالفین و همکاری با رژیم بشار اسد ، با کنترل "شوراهای مردمی" عملا دنباله روی تئوری اوجالانی سرکوب است که اسمش"دفاع ذاتی" است!


" دفاع ذاتی سیاست امنیتی جامعه اخلاقی سیاسی است جامعه ای که قادر به محافظت خویش نباشد معنای صفت اخلاقی سیاسی را از دست می دهد ص112


دفاع داتی تنها در مقابل تهدیدات خارجی صورت نمی گیرد امکان تنش همیشه در ساختار بندیهای جامعه وجود دارد..دو اشتباه : امنیت ذاتی را به نظم انحصار گر سپردن و دیگری " در برابر دولت باید فوری به حالت دولت در امد" ص114


ایرادات این "دفاع ذاتی" اوجالانی چیست؟


اول: این "سیاست امنیتی" معلوم نیست رابطه اش با مقهوم آزادی بیان و تشکل مخالف چیست؟
دوم:معلوم نیست این "محافظت خویش" چگونه تعریف می شود و اون "خویش" را که تعیین می کند؟!
سوم: معلوم نیست تهدیدات خارجی دقیقا چه معنا دارند، چگونه تفسیر می شوند و رابطه شان با "تنش های درون جامعه " چیست؟!
چهار: معلوم نیست نظامی که "سیاست امنیتی دارد" و جلوی تهدیدات را می گیرد چگونه مدعی "غیر دولت بودن" است؟!
در پس این ابهامات جناب اوجالان، یک تلاش آگاهانه هست که سایر تئوریسازان سرکوب هم بهش دچار هستند. توی بررسی تئوری سرکوب اینهاست که ماهیتشان بیرون می زند!

(3) "مدرنیته دموکراتیک" اوجالانی!

مدرنیته از مباحث محوری دوران ماست. هر تئوری اجتماعی و سیاسی دوران ما باید تکلیفش را با مدرنیته معلوم کند. مدرنیته تاریخی معین دارد و به دورانی کیفیتا نوین از تاریخ تمدن گفته می شود که در آن، بموازات رشد نظام سرمایه داری ، عقل گرائی،
علم گرائی، انسانگرائی، درک انسان محور به باور اجتماعی تبدیل شد. در بستر مدرنیته ، گرایشات مختلف راست و چپ روئیدند. مارکس سمبل درک انتقادی به مدرنیته از زاویه چپ است اما دستگاه فکریش درون این درک و فرهنگ قرار دارد. لیبرالیزم از سوی دیگر درگ راست را درون نظام فرهنگی مدرنیته نمایندگی می کند.


راست و لیبرالیزم تلاش داشته اند که مدرنیته را با مناسبات سرمایه داری یکسان بگیرند و نقد به مدرنیته را نقدی ارتجاعی اعلام کنند. بسیاری از چپها که درون فرهنگ شرقی رشد کرده اند هم "ضد مدرنیته" هستند چون بین مدرنیته و نظام سرمایه داری همسانی می بینند.
اوجالان در مانیفستش، بدرستی ابتدا بین مدرنیته با سرمایه داری ، لزوما یکسانی نمی بیند.این نکته مثبت مهمی است در مقدمه بحث او در مورد مدرنیته اما بلافاصله جملات زیر را می گوید و خواننده را متعجب می کند:


" مدرنیته کاپیتالیستی ..تمامی روشنفکران چپ گرا و در راس انها کارل مارکس از یگانه بودن مدرنیته و نوع اروپائی آن شکی نداشتند. مدرنیته کاپیتالیستی اروپا گرا صنعت گرا دولت گرا و کاپیتتالیست دولتی در مقابل کاپیتالیزم خصوصی است. ص 115


به نظر انتونی گیدز کاپیتالیزم اولین بار در اروپا پدید آمده است ..اما ایده منفرد بودن (منشاء)کاپیتالیزم صحیح نیست..مقصلا توضیح داده بودم که اولین انحصار سرمایه در معبد کاهن سومری تحقق یافته است.. ص 117


مدرنیته دموکراتیک:را نه کشف می کنم نه ابداع. مدرتیته دموکراتیک در اعصار مختلف به حالت دوگانه و از زمان تشکیل تمدن رسمی وجود داشته است.ص118


اشکال مدرنیته های دموکراتیک در اعصار مختلف بصورت قبایل عشایر، جماعات روستائی و زراعی و جماعتهای دینی بی شمار سیل اسا جریان یافته اند و قیام نموده اند.ص118


اما چند ایراد اجوالان را اینجا یاداور می شوم:


اول: درک اوجالان از مارکس مبهم است.این واقعیت که مدرنیته یک تاریخ معین در غرب است، را منکر می شود و نقد و جایگاه مارکس را در مورد مدرنیته متوجه نمی شود. مارکس جائی اعلام جنگ با مدرنیته نکرده بلکه از موضع یک انسانگرا عقل گرا و علم گرا به نظام و فرهنگ سرمایه داری تاخته و نقد کرده.


دوم: اوجالان بطور مضحکی تاریخ مدرنیته را تغییر می دهد! مدعی می شود که مدرنیته"دموکراتیک" در اعصار مختلف وجود داشته! یعنی علم گرائی, انسانگرائی و منطق گرائی اجتماعی شده در اعصار مختلف وجود داشته!


سوم: ایشان قبایل و عشایر و روستاها و جماعتهای دینی را پرجمداران "اشکال مدرنیته دموکراتیک" می داند. غیر از اینست که مدرنیته در نقد مذهب شکا گرفت؟ غیر از اینست که فرهنگ فبیله و عشیره و جماعتهای دینی پایگاه بازتولید این فرهنگ ضد عقلانی و ضد علمی بوده اند؟!
چهارم: این ورژن عجیب الخلقه مدرنیته که اوجالان ارائه می دهد گذشته از گریزش از مبانی مدرنیته ، همچنان آوانس دادن به فرهنگ و سیاستی است که درش رشد کرده و مخاطب خودش می داند. سیاهی لشگری لازم دارد از قابل و عشایر و اجتماعات مذهبی و لذا روایت او ازمدرنیته یک کمدی است !


نتیجه:


اوجالانیزم را باید مورد بمورد و صبورانه نقد کرد . گرایشاتی اینچنین در بستر بحران جهانی و انسانی معاصر بازتولید می شوند.نمونه هائی هستند ار گریز به سمت گذشته و جامعه "ساده روستائی". این گرایشات در بستر فرهنگ چهان سومی همچنان "ضد غرب" ضد مدرنیته هستند و روایتهای معوج خود را از تاریخ به گوش لایه هائی وامانده از حرکتهای اجتماعی می خوانند تا نیرو از حاشیه کشیده شده ها جمع کنند.بخشی از فعالیت روشنفکری چپ و کمونیستی باید روی نقد این گرایشات متمرکز باشد.

منابع دیگر:
(1)آرشیو نقدها به اوجالانیزم:
"تمدن دموکراتیک اوجالانی و اسلام پناهی اوجالان!(بخش چهارم)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/736-تمدن-دموکراتیک-اوجالانی-و-اسلام-پناهی-اوجالان
چرائی التقاطی گری اوجالانیزم و ماهیت طبقاتی آن(بخش سوم)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/734-چرائی-التقاطی-گری-اوجالانیزم-و-ماهیت-طبقاتی-آن-بخش-سوم
نگاهی به مهمل گوئیهای عبدالله اوجالان در "مانیفست تمدن دموکراتیک"(بخش دوم)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/733-نگاهی-به-مهمل-گوئیهای-عبدالله-اوجالان-در-مانیفست-تمدن-دموکراتیک-بخش-دوم
نگاهی به اوجالانیزم، رجویزم حاکم بر کانتونهای کردستان سوریه(بخش اول)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/731-نگاهی-به-اوجالانیزم،-رجویزم-حاکم-بر-کانتونهای-کردستان-سوریه-بخش-اول

(2) مانیفست تمدن دموکراتیک(عبدلله اوجالان) منتشر شده توسط پژاک
http://pjak.eu/pertuk/fa/Parezname-fa-3.pdf


________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد