تاریخ انتشار: 09.06.2014
تضادهای فرهنگی و طنز در ترانه رضا
خان
مانی طلوعی
طنز در موسیقی بسته به پیشزمینههای هنری و فرهنگی، فرمها و
کارکردهای گوناگونی به خود میگیرد از جمله کارکرد سیاسی، اجتماعی.
گاهی هم فقط برای سرگرمی و تنوع به کار میرود. به طور کلی میتوان
مسألهٔ «تضاد» را نکتهٔ مشترک اکثریت قریب به اتفاق این فرمها و
کارکردها دانست. محسن نامجو نیز که به استفادهٔ مکرر از طنز در
آثارش شهرت دارد از این قضیه مستثنی نیست.
طنز موسیقایی نامجو نیز مانند اکثر طنزهای موسیقایی و طنز به طور
کلی ناشی از ارائهٔ مفهوم یا فرمی دور از انتظار مخاطب و ایجاد
لحظه و موقعیت منجر به خنده است. این تضاد که منجر به طنز میشود،
گاهی در اشعار غیر معمول نمود پیدا میکند و گاه در المانهای
نامتعارف در موسیقی مثل فرم آوازی خاصی که در بعضی آهنگها به کار
میبندد. به کارگیری اینگونه المانها اما از سوی عدهای به مسخرگی
تعبیر شده است. این رویه در آلبوم جدید نامجو با عنوان «از پوست
نارنگی مدد» نیز ادامه پیدا کرده و حتی در آهنگ اول این آلبوم با
نام «رضاخان» حالتی چندبعدی و عمیقتر از قبل به خود گرفته است.
تضادهای گوناگونی که در شعر این آهنگ و رابطهٔ آن با المانهای
موسیقایی آن دیده میشود هم کارکرد طنز دارد و هم میتواند توجه
مخاطب را به تناقضهای موضوع آهنگ جلب کند. همنشینی این دو کارکرد
باعث پررنگتر شدن پیام نهفته در این آهنگ شده و آن را به اثری در
خور توجه تبدیل کرده است.
آهنگ «رضاخان» با صدای نامجو و عبارت «میدون انقلاب باش، میدون
انقلاب» آغاز شده و با موسیقی ادامه پیدا میکند. در ادامه
بلافاصله به بیان برخی خصوصیات رضا پهلوی پرداخته میشود. همچنین
مطابق اکثر بحثهای امروزی در مورد نقش رضا پهلوی در تاریخ ایران
به اخلاق تند نظامی او و همینطور بعضی از اقداماتش مانند گسترش
راهآهن در ایران و کشف حجاب اشاره میشود. در ادامهٔ آهنگ و پس از
سولوی گیتار الکتریک، راوی اول شخص یعنی خود رضاخان به توضیح اسامی
میدان فوزیه و میدان ۲۴ اسفند (تاریخ تولد رضاخان) و خیابان
شاهرضا در حد فاصل بین این دو میدان اشاره میکند. طنز نامجو که
از ابتدای فعالیت هنری او چاشنی بعضی از آثارش بوده در این بخش
میانی به زیبایی جلوه میکند و رضاخان پس از ادای توضیحات در مورد
نام این خیابان و میدانها روی ملودی آهنگ «ایران جوان»، اولین
سرود ملی ایران، به جای «وطنم وطنم وطنم وطنم» میگوید «خفنم خفنم
خفنم خفنم».
تضادی که با تقابل ملودی اصلی و نحوهٔ به کار رفتن آن توسط نامجو
ایجاد میشود چند جنبه دارد: اول تضاد بین برداشت جمعیای که از
این آهنگ در ذهن مخاطب وجود دارد و آهنگ «رضاخان» که در قالب هزل
اجرا شده. آهنگ اصلی برای بسیاری از افراد تداعیکنندهٔ حس
میهنپرستی است که البته لزوماً با مفهوم ناسیونالیسم همپوشانی
کامل ندارد (اشاره به به تنوع نژادها و زبانها آهنگ اصلی باعث شده
از این آهنگ فاصله خود را با تمایلات نژادپرستانه حفظ کند). اما
نامجو این ملودی را برای ارائهٔ شخصیت رضاخان و خودکامگی او به کار
میبندد. آهنگ اصلی میگوید «همهٔ جان و تنم، وطنم وطنم» و رضاخان
میگوید من «خفن» هستم و به این ترتیب «رضا خان»ِ نامجو از این
ملودی برای تعریف از خود استفاده میکند. کارکرد این تضاد نهیب زدن
به افرادی است که میهنپرستیشان همراه با علاقهٔ کوکورانه به
شخصیتهایی مانند رضاخان و نادیده گرفتن زوایای تاریک حکومت او است.
بُعد دیگر تضاد حاصل از این مقابله، با تغییر نام خیابانها و
میدانهای مورد اشاره، در ازتباط است. نامگذاری خیابانها و بناها
در نقاط مختلف جهان، هر یک داستانی دارند. در بعضی نقاط دنیا این
امر بیشتر به شکل سنتی دنبال میشود و در بعضی نقاط دیگر این امر
شکلی ایدئولوژیک به خود میگیرد. در ایران همواره تغییر حکومتها
باعث تغییر گستردهی نام خیابانها و میدانها شده است. نامهای
مورد اشاره در این آهنگ یعنی «۲۴ اسفند»، «شاه رضا» و «فوزیه» که
پس از انقلاب به «میدان انقلاب»، «خیابان انقلاب» و «میدان امام
حسین» تغییر نام دادند، تا حد بسیاری از خاطرهٔ افراد پاک شدهاند
و درصد کسانی که از نامهای قدیمی این مکانها استفاده میکنند
بسیار اندک است. دستکم در تهران، به غیر از مکانهای معدودی مانند
آریاشهر (صادقیهٔ امروز) بیشتر نامهای قدیمی خیابانها و میدانها
که در ارتباط تنگاتنگ با خاندان پهلوی بودهاند از سوی مردم طرد
شدهاند و تنها نامهایی مانند نارمک، کامرانیه، عباسآباد و غیره
هنوز از سوی مردم به کار میروند. نامجو در بخش پایانی آهنگ نیز به
کاربرد نام جدید این مکانها در زندگی روزمره در فضای شهری اشاره
میکند، از جمله فریادهای رانندههای تاکسی که به دنبال مسافر
هستند.
تضاد بعدی استفاده از عبارت «خفن» و گذاشتن آن در دهان رضا خان است
که خود کارکردی طنز دارد، اما نه به روشنی دیگر طنزهای این آهنگ.
تضاد مطرحشده در این جا دو جنبه دارد که هر دو میتوانند طنز
باشند، اما در عین حال عاری از معنای کنایی سیاسی نیستند. در اینجا
شکوه و اقتداری که به رضاخان نسبت داده میشود با عبارتی جوانانه و
نسبتاً جدید بیان میشود که هم تضادی با حالت باشکوه آهنگ اصلی
دارد و هم به نوعی منعکسکنندهٔ ادبیات عوامانهٔ رضاخان است.
مسألهٔ بارز دیگر در این آهنگ تفاوت (اگر نه تضاد) بین سبک حماسی و
پراحساس آهنگ «وطنم وطنم» با ریتم تند و پرعجلهٔ آهنگ نامجو است.
با این که ملودی مورد نظر تنها بخش کوتاهی از آهنگ را تشکیل میدهد
اما بدون تردید همین بخش باعث جلب توجه بسیاری به این آهنگ شده. با
کمی آسانگیری میتوان این ریتم پرعجله را انعکاس مدرنسازی
شتابزده و چکشی رضاخان دانست. ضمن این که این ریتم از توانایی
تصویرسازی بالایی برخوردار بوده و مخاطب میتواند از قرار گرفتن
این ریتم در کنار صدای رانندههای تاکسی و پخشکنندگان تراکتهای
قلمچی خود را در حال حرکت بین میدان انقلاب و امام حسین در میان
ازدحام و زندگی سریع این کلانشهر تصور کند. شاهد گرفتن ویدیوکلیپ
آثار موسیقی در تحلیلها شاید بهترین روش برای تحلیل نباشد، چرا که
لزوماً معانی موجود در یک آهنگ و ویدیوکلیپ آن با هم همخوانی
ندارند، اما اگر این ریسک را بپذیریم، میتوان گفت که کلیپ این
آهنگ نیز در راستای انتقال همین معنی ساخته شده، یعنی تأکید روی
ریتم تند زندگی امروز تهران و اشاره به اثرات مدرنیتهٔ چکشی که از
دید نامجو به درستی به آن نرسیدهایم و نتیجهاش در گافهای جلوی
دوربینها دیده میشود؛ دوربینهایی که بنا است شکوه و اقتدار
حکومتها را نشان بدهند.
اطلاعات تاریخیای که نامجو به حالت اخبارگونه در نیمهٔ دوم آهنگ
بیان میکند وامدار سنتی است که در بعضی سبکها و آهنگهای موسیقی
راک و متال دیده میشود که در بسیاری از موارد همراه با بار سیاسی
آشکار است. این مسأله مقصود سیاسی-اجتماعی نامجو از این آهنگ را
پررنگتر میکند، هرچند به نظر میرسد این گزارههای خبری فاقد
انسجامی معنایی هستند.
هرچند این آهنگ و موارد طنز مطرحشده در آن نیز به دلایل سیاسی
مخالفتهایی را برانگیخته، لایههای متعدد طنز و پیام سیاسی-
اجتماعی آن باعث میشود دست کم از نظر طنز موسیقی به وضوح قویتر و
غنیتر از دیگر آثار نامجو باشد. ضمن اینکه این اثر همزمان
دیدگاهی تاریخی- سیاسی و نیز اجتماعی را مطرح میکند. احتمال
ماندگار شدن این آهنگ و حتی رسیدن به محبوبیت کوتاهمدت از دید
موسیقایی کم است، اما رویکرد خاص نامجو در آن و نحوهٔ به کار بستن
طنز جهت پرداختن به این رویکرد باعث اهمیت این اثر شده است.
همانطور که تمام سازها هنگام بیان کارنامهٔ رضاخان سکوت میکنند
تا فضایی جهت انعکاس تکصدایی حکومت او فراهم شود، نامجو و امثال
او مجبورند فریاد بزنند که «آی ملت»، این پوستهٔ مدرنیتهٔ
نصفهنیمه را در سینی نقرهاندود به ملت ندادهاند. از همه مهمتر
این که آن دوران گذشته و مردم مشغول زندگیهای پرشتاب خود در
دورانی دیگر هستند و احتمالاً با وجود همه مشکلات رضاخان کسی نیست
که کعبهٔ آمالشان باشد. از این رو شاید بتوان «رضاخان» نامجو را
تلاشی به سیاق مارشال برمن و این بار در قالب موسیقی دانست.
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|