تولدش مبارک !؟

hoshyaresmaeil@yahoo.com

 

 

 

روزنامه حیات نو در یکی از شماره های آبان ماه خود نوشت : سنگ قبر سعید عباسی یکی از جان باختگان قیام اخیر را شکسته اند !

در همان شماره روزنامه یکی از نمایندگان مجلس اسلام فتوا داده : قرار نیست مردم همه چیز را بدانند ! و دانستن را ظلم در حق مردم معرفی کرده است !

از این دست خبرها در رسانه های رژیم اسلام در ایران به وفور یافت میشود . وقتی میخوانم غم غریبی به دلم سرازیر میشود . وقتی میشنوم تحصیلکردگان دانشگاهی هم دو زانو پیش موجوداتی به اسم آیت الله نشسته و مسئله میپرسند که چطور باید فطریه داد ؟ از کجا باید داد ؟ به کی باید داد ؟

در ذهنم به دور دستها میروم ، به دوران کودکی ....به قبلتر از آن....به طول تاریخ انسان و گمشدگان تاریخ ! به انسانی که مثل مورچه در جنگل گم است و تنها هنرش زدن ساز دهنی در تنهائی خودش است . انسانی که هنوز به دنبال آدرسهای انحرافی میدود و در کنار دلهره و تنهائی باز هم گم میشود . والا شکستن سنگ قبر که چیز جدیدی نیست با این فرهنگ حداقل 30 سال است مردم ایران آشنا هستند .از دهه 1360، یعنی آن زمانی که اجازه دفن اجساد را هم نمیدادند .شنیده بودم بعضی از خانواده ها جنازه عزیزانشان را در باغچه خانه شان دفن میکردند . اما شخصا دیدم که گورکنی با ترس و لرز اجازه داد تا جنازه یک اعدامی را یواشکی دفن کنند آن هم به شرط سکوت و اینکه روی سنگ قبر فقط اسم جنازه را بنویسید !

من  به آن مادر پیری که هم به آخوند فحش میدهد و هم معتقد است بدون اسلام و آخوند نمیشود زندگی کرد ایرادی نمیگیرم .من به آن تاریخی که برای زیاد شدن محصول سر یک عضو قبیله را میبریدند ایرادی نمیبینم ! من اصلا ایرادی نمیبینم ! نه اینکه ایرادی نیست ، اما عبور کمی این ایرادات و خرافات از یک نقطه ایی به بعد در صعودی حیرت انگیز ، پدیده را ابتدا تبدیل به عادت و بعد فرهنگی قوی و نه غنی کرده است .

چه اهمییت دارد که هر کس در حرف و تئوری چه ادعاهائی دارد . فرهنگی و تحصیلکرده و انقلابی و.....از این حرفها !قرنهاست فرهنگها تبدیل به اعتقاد شده اند و به اعتقادات داروی تقدس تنقیه کرده اند و چارپایان مذهبی میخواهند با بارشان سوار بشوند ! تعجب نکنید و نخندید . منظورم این است که کسی به کسی نخندد، این درد مشترکی است مربوط به همه ما !

نه به مادر بزرگ باراک اوباما بخندید ( سارا ) که برنامه سفر حج این مسلمان به دلیل جا به جایی سفیر لغو شد ! و نه به خود باراک اوباما که هر روز صحبت از جدیت امریکا در برابر رژیم اسلام در ایران را میکند.

نه به آن سنگ قبری که 30 سال پیش شکستند و نه به شکستن استخوان انسانها در همین امروز و در برابر همه ! به قول بزرگ 30 ساله :

گفتنیهای اشگ درآور زیاد است.. چاه جمکران و بقیه ضریح‌های مقدس و زنی‌ که سگ شد و دختری که میمون شد و مردی که سنگ شد را همه دیده و شنیده و خندیده ایم.من اما حالت تهوع میگیرم از این تفکر خشک مذهبی‌ که دوستان هنوز به آن گرفتار هستند و نام هر گونه انتقاد یا دعوت به اندیشه را توهین به مقدسات میگذارند.

 

میگویند مقوله ایی به اسم شعور فقط خاص انسان است . شعور انسانی سقف دارد . فرق بین یک انسان معمولی با یک سیاستمدار یا حاکم در چیست ؟ قطعا در شعور نیست . خیلی از انسانهای معمولی با نصف امکانات سیاستمدار و حاکمان امروز راندمانی به مراتب مثبت تر خواهند داشت . فرهنگی که به خدا و تقدس و باور و دین و.....برسد  سقف شعور را تعریف میکند و آنوقت همه ملزم هستند تا احترام بگذارند . شغل روسپیگری تعریف شده است ، تجاوز به زندانی مزمت میشود ، نصف بودن دیه زن و حق ارث زن و ...کهنه شده است ( البته نه همه جا ! ) و انبوهی چارچوبها و قوانین و آداب معاشرتهای خودساخته و خدایان دیوانه که مارک  همه جا را رویشان زده اند .

نظم موجود و سیاستمداران حاکم بر این حماقت و جهالت تاریخی هنوز اصرار میورزند و لذت میبرند . از نظر آنها سوار شدن و دوشیدن و بار کردن همنوع خود عین عبادت است ! نیاز انسان به اعمال مجهول و پنهان درونی در روزگاران عهد عتیق ، هنوز مد است و مقدس هم شده است . با گذشت زمان آنان که فرصتی کرده و نیم نگاهی به خودشان کنند بقیه راه را راحتر خواهند پیمود .

جمله ایی خوانده بودم که یادم نیست از چه کسی بود ولی جالب بود جالب : کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیز های چندش آور بود ، آن هم به 3 دلیل !

اول انکه سیگار میکشید....

دوم آنکه کچل بود....

سوم و از همه بدتر اینکه ، در آن سن و سال زن داشت !

چند سال گذشت و یک روز که از خیابان با همسرم رد میشدم آن پسر قوی هیکل ته کلاس را باز هم دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ، سیگار میکشیدم ، و کچل شده بودم !

از نظر من همه سوژه و مخاطب هستند . ولی انتظاری از آن زن روسپی که برای لقمه نانی در قبرستان و در  دنیای امن مرده ها دنبال مشتری میگردد  ، نیست آنها که نیازی به تعیین تکلیف ندارند ، خریدارش هم همینطور ....! به قول زنده یاد شاملو : در اینجا چهار زندان است ....به هر زندان چندین نقب....در هر نقب انبوهی حجره.....و در هر حجره مردانی در زنجیر....از این زنجیریان هستند مردانی که مردار زنان را دوست میدارند ....!

 

44 سال پیش در چنین روزی یعنی 20 نوامبر 1965 در خانواده ایی متولد شدم که نیازی به پنهان کردن چیزی نداشت ولی مثل بقیه گم بودند ! از نظر اقتصادی ضعیف و از نظر شعور انسانی مثل بقیه ! مادری فداکار و مشتی غریزه به اسم پدر ! بین خودم و دیگران تفاوت زیادی نمیدیدم به جز یک مورد !

از یک سن و سالی به بعد سوالات مثل خوره به جانم افتادند و دیگر خلاص نشدم از چنین مختصاتی ناراضی نیستم . سوالات ابتدا باعث سوزش و درد میشوند و بعد به آدم ارامش میدهند .

فکر کردن چیز خوبی است و سخت ! ولی نه در عالم هپروت و غیر جدی !

مهم نیست اوباما باشی یا خامنه ایی و یا رجوی.....!

ولی فکر کنید حتی شما ....!

دو روز پیش دوستی برایم سوالی فرستاد که نام نویسنده اش را ننوشته بود طرحش برای همه جالب است !

فرض کنید شما مشاور و مدد کار اجتماعی هستید . زن حامله ایی را میشناسید که 8 فرزند دارد . 3 فرزند او ناشنوا ، 2 فرزند کور ، و یکی عقب مانده است . در ضمن این خانم خودش هم به مرض سفلیس مبتلا است ! از شما مشورت میخواهید . آیا شما پیشنهاد سقط جنین را به او خواهید کرد یا خیر ؟

عجله نکنید برای جواب .

فرض کنید به شما که انسانی سیاسی ، انقلابی ، دانشمند ، معمولی و.....هستید این امکان را میدهند تا یک مسئول یا رئیس برای کل دنیا انتخاب کنید که بتواند در مسیر صلح و ترقی بشریت کام بزند ! شما فقط 3 کاندید دارید با مشخصات زیر :

کاندید اول با سیاستمداران رشوه خوار و بد نام کار میکند از فال گیر و غیب گو و منجم مشورت میگیرد در کنار زنش 2 معشوقه دارد شدیدا سیگار میکشد و روزی 10 لیوان مشروب میخورد ! نامش کاندید اول : فرانکلین روزولت .

کاندید دوم از 2 محل کار اخراج شده ، تا ساعت 12 ظهر میخوابد ، در مدرسه چند بار رفوزه شده ، در جوانی تریاک میکشیده ، تحصیلات عالیه ندارد ، روزی یک بطر ویسکی میخورد ، بی تحرک و چاق است . نام کاندید دوم : وینستون چرچیل

کاندید سوم گیاه خوار و در سلامتی جسمی کامل است مدال شجاعت از دولت کشورش گرفته ، به سیگار و مشروب ابدا دست نمیزند و هیچ رسوایی اخلاقی نداشته است ! نام کاندید سوم : آدولف هیتلر

 

کسانی که به آن خانم سفلیسی پیشنهاد سقط جنین دادند بدون شک حکم مرگ لودی فان بتهوون را امضاء کردند !

 

در روز تولدم دوباره عهد بستم :

از سوالات فرار نکنم

از ارتکاب اشتباه نهراسم به شرط داشتن شجاعت قبول اشتباهات

پیش داوری نکنم

با سپاس فراوان از همه دوستانی که تبریک فرستادند .

 

اسماعیل هوشیار

20.11.2009

ژنو

 

خانه    |    مطالب    |    نظریات    |    تلنگر    |    پیوندها    |    تماس