تاریخ انتشار: 09.06.2014
ضایعی که میتوانست سکوی پرش جمعی شود !
فقدان منصور حکمت برای جامعه سیاسی معاصر ، ضایعی غیر قابل جبران است که البته میتوانست با هوشیاری و تشخیص نفرات قدیمی ، به سکوی پرشی برای رشدی جمعی تبدیل شود . نوعی سنت شکنی یا هنجار شکنی قابل تعمق و لازم ! اجازه دادن یا باز کردن راهی عملی جهت سپردن مسئولییتهای منصور به یک یا تیمی از زنان بالای حزب ، تا که حداقل از سرعت تکه تکه شدن کم شود و یا کاملا از آن پرهیز شود . تاکید میکنم که میدان عملی و نه مثل بقیه ، فقط ظاهر و پوسته اش به اسم و شکل زنان باشد و عملا همان آش و همان کاسه هژمونی طلبی مردانه همیشگی ! اجازه عملی وباز کردن میدان مسئولییت پذیری دربالاترین سطح....بسته به سطح توانایی وقدرت حل تضاد و مجموعه ای از شاخص های دیگر ، که انتخابش به عهده جمع گذاشته شود . این بستگی به کشش ذهنی افراد داشت که متاسفانه از نظر ذهنی نکشیدند !
خروج و بازگشت تعدادی افراد به حزبی و جریانی ، تاثیری بر روند اشتباهات طی شده ندارد . این یک انتخاب است که میتواند درست یا غلط باشد و حق همه.....ولی حالا دیگر قطعا کیفی نیست . برای کیفیتی انسانی و تاریخی تقریبا دیر است . سالهاست که اساسا مسئله ذهن کسی نیست که چرا فلانی رفت و یا چرا برگشت ؟
فرض بگیریم که کوروش و حمید و علی و....به ذهنشان میزد وکمک میکردند تا در تاریخ تشکلهای سنتی ، به جای تکرار انشعاب و تکه تکه شدنهای رایج ، موضوع به شکلی هنجارشکن رقم بخورد . آنها میتوانستند کمک کنند تا فقدان منصور به یک سرفصل جدید تبدیل شود ! حدسا وشخصا فکرمیکنم که اگر منصور حکمت زنده میماند در روند طبیعی وقایع و کارها ؛ چنین خلاقیتی حتما به خرج میداد و ضرورتش را پاسخ میداد . مهار هژمونی طلبی بقیه را افساری منطقی میزد ، و این لازمه یک رشد جمعی است .
دفاع ازحقوق زنان ازحرافی های مفت حزبی ، که درهمان زمان لنین هم رایج بود.....در تاریخ جنبشهای انقلابی میتوانست به کمک انسانهای مسئول ، به میدان عملی جدی راه ببرد که نفع جمعی آن نهایتا خاص یک حزب یا فرد و...نمیشد . قبلا درنقدهایی به این موضوع پرداختم که از همان ابتدای رفتن منصورحکمت ، دعوا و جدائی ها عمدتا سر خط و خطوط نبود بلکه سر هژمونی و برتری در ساختاراصلی حزب بوده است . منصور حکمت تنها فردی بود که به هزار و یک دلیل ، کسی نمیتوانست جلویش سر بلند کند و ثابت کرده بود قدرت بن بست شکنی را دارد . اما بعد از منصور تکرار وقایع دوران بعد از مرگ لنین ، درابعادی کوچکتر را شاهد بودیم . درساختار و بافت اصلی حزب اولیه منصور ، و بعد از منصور حکمت تعداد کسانی که وزن و قدمت خوبی داشتند از انگشتان یک دست تجاوز نمیکرد .
ضمن تاکید بر این نکته که ورود و خروج از هرتشکلی یک انتخاب است و ایرادی هم ندارد.....درمورد علی جوادی و برای رفتنش ، به نظر باید یک اشتباه محاسبه سیاسی را در نظر گرفت . زمانی که علی برمیگردد کاملا بر اساس یک محاسبه نسبتا درست سیاسی تصمیم میگیرد . مهرنوش موسوی اول ناامید شد برای فائق آمدن بر توحش و هژمونی طلبی آقایان و بعد از ناامیدی غیب شد . کوروش میز را چپه کرد و بعد خودش را بازنشسته کرد . آذر ظاهرا دلخور است و با دلخوری در جایی دیگر خودش را مشغول کرده است . حمید تقوایی هم عمر نوح ندارد و ضمن اینکه برایش سلامتی وطول عمر بیشترآرزو میکنم ، ولی پیری وباقی زنجیره طبیعت را هم نمیتوانیم نادیده بگیریم .
رفت و برگشت به هرتشکل یا حزبی اشکالی ندارد و یا منفی نیست . برای همه تجربه است . انسانها همه ممکن است اشتباه کنند ولی کسی اشتباه نیست !
اسماعیل هوشیار 06.06.2014
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد